به وبلاگ یا علی گفتیم و عشق آغاز شد خوش آمديد

عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفایل
موضوعات
مطالب مذهبی
مطالب عمومی
حوادث
جنایی پلیسی
دانشنامه مهدوییت
صلوات و بخشش گناهان
سخنان ناب
پیامکهای مذهبی
سخنان گهر بار 14 معصوم
کلام وحی
کد لوگوی مراجع و لوگوهای دیگر
موضوعات مطالب دیگر همسنگران
حمایت از خلیج همیشه فارس
زیبا ساز وبلاگ
عاقبت ترویج گناه توسط برخی از زنان
جوکهای پـَـَـ نــه پـَـَــ
پخش مستقیم شبکه های TV ایران
سایتی که عکسهای شما را به عکسهای قدیمی تبدیل میکند
دل نوشته
پخش مستقیم
دانلود خونه
عکس
شعر و ترانه و آهنگ
حدیث
داستان
مطالب مضحک و مسخره
بازی آنلاین
کدهای جاوا
شکلکهای اینترنتی
متفرقه
آپلود
جوک و اس ام اس
فرازی از وصیتنامه شهید
تبلیغ www.loxblog.com
فیلم و سریال
مطالب علمی
جوکهای دِ نـَـه دِ
مطالب آموزنده
انیمیشن
پرچم متحرک ایران عزیزمان و دیگر کشورها
کلیپ
فال و طالع بینی
به مناسبت هفته افتخار آفرین دفاع مقدس
جدیدترین های خودروی ایزان و جهان
عکسهای هنرمندان
پزشکی
تلاوت دلنشین "قرآن کریم"
آشپزی
نظامی دفاعی ایران
تروریستی
تسلیحات و ضد تسلیحات جهان
لوگوهای دوستان مسافر منتظر
عملیات بانکی
فروشگاه
پرسپولیسی ها
استقلالیها
تبلیغات شما در این سایت
بازی بازی بازی بازی بازی GAME GAME GAME GAME
قالب وبلاگ
این بخش نذر "امام علی النقی الهادی (ع) میباشد"
کد موزیک برای وبلاگ و وبسایت
اضافات

آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com

آنچه در آسمانها و زمین است همه در دست با کفایت پروردگار دو عالم قرار دارد

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

استخاره آنلاین با قرآن مجید

در روایات آمده بهتر است که قبل از استخاره

سه بار سوره ي اخلاص (قل هو الله احد) را بخوانید

سپس سه مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستید

نيت کنید و به انچه كه مايلید استخاره نمایید

دست نیاز گر پیش غیر او میکنی دراز /پل بسته ای تا بگذری از آبروی خویش


استخاره آنلاین با قرآن کریم


http://mosafermontazer.loxblog.ir//

بازی آنلاین تراوین "رایگان بازی کنید"

http://up.vatandownload.com/images/x22r4f93e5rly27ne3dt.gif

عکس
اباصالح التماس دعا هرکجا رفتی یاد ما هم باش

امامت وكودكی

 

امامت وكودكی

 

"DeleAria Group www.delearia.com"


چگونه ممكن است حضرت مهدى(عج) امام دوازدهم شیعیان كه بعد از وفات پدرش امام حسن عسكرى(ع) پنج ساله بود امام شود، آیا ممكن است كودكى پنچ ساله پیشوایى مسلمین را داشته باشد؟


اولا: اگر در اخبار اهل بیت (علیهم السلام) تأمل شود معلوم مى گردد كه مقام نبوت و امامت یك مقام ظاهرى ناچیز نیست كه هر كسى صلاحیت آن را داشته باشد بلكه نبوت مقام ارجمندى است كه شخص واجد آن مقام با حق تعالى ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غیبى برخوردار مى شود، احكام و قوانین الهى بر باطن و قلب نورانیش وحى و الهام مى گردد و به طورى آنها را دریافت مى كند كه از هر گونه خطا و اشتباهى معصوم است. همینطور ولایت و امامت مقام بزرگى است كه واجد آن مقام به طورى احكام خدایى و علوم نبوت را تحمل و ضبط مى كند كه خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبى مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهى بهره مند مى گردد. بواسطه علم و عمل پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندى است، معلوم است كه هر كسى قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد بلكه باید از حیث روح در مرتبه اعلاى انسانیت باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبى و دریافت علوم و ضبط آنها را واجد باشد و از حیث تركیبات جسمانى و قواى دماغى در كمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستى و افاضات غیبى را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانى تنزل دهد و به مردم ابلاغ كند پس پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتى است كه خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب مى كنند، این امتیاز از همان اوان كودكى در وجود آنهان موجود است لكن هر وقت كه صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعى در كار نبود آن افراد برجسته رسماً به مقام و منصب نبوت و امامت معرفى مى شوند این انتخاب و نصب ظاهرى چنانكه گاهى بعد از بلوغ یا در زمان بزرگى انجام مى گیرد ممكن است در ایام كودكى تحقق پذیرد.
 

چنانكه حضرت عیسى (ع) در گهوراه با مردم سخن گفت و خودش را پیغمبر و صاحب كتاب معرفى نمود. خداوند متعال در سوره مریم مى فرماید: «فاشارت الیه قالوا: كیف نكلم من كان فى المهد صبیاً. قال انى عبدالله آتانى الكتاب و جعلنى نبیاً و جعلنى مباركاً این ما كنت و اوصانى بالصلوه و الزكوه ما دمت حیاً[1]» مریم به عیسى اشاره كرد، گفتند: «چگونه با كودكى كه در گهواره است سخن بگوییم؟! عیسى گفت من بنده خدایم كه مرا كتاب داده و به پیغمبرى برگزیده است و هر كجا باشم مبارك گردانیده و به نماز و زكوه تا زنده باشم سفارش كرده است.
 

از این آیه و آیات دیگر استفاده مى شود كه حضرت عیسى (ع) از همان كودكى و ایام صغر پیغمبر و صاحب كتاب بوده است.
بنابراین هیچ مانعى ندارد كه كودكى در سن پنج سالگى با عوالم غیبى ارتباط داشته باشد و به وظیفه سنگین خزانه داراى و ضبط و تبلیغ احكام منصوب گردد و در انجام وظیفه خویش و اداى این امانت بزرگ كاملا نیرومند و مقتدر باشد[2].
 

ثانیاً: حضرت امام جواد (ع) هم در هنگام وفات پدرش نه ساله و یا هفت ساله بوده و امام رضا (ع) او را به عنوان جانشین خود معرفى نمود[3]، كه سخنان و مناظرات امام جواد (ع) و حل مشكلات بزرگ علمى و فقهى توسط آن حضرت تحسین و اعجاب دانشمندان اسلامى اعم از شیعه و سنى را بر انگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمى امام وا داشته است و هر كدام او را به نحوى ستوده اند و به عنوان نمونه:
 

سبط ابن جوزى مى گوید: (اما جواد (ع)) در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود[4].
 

ابن حجر هیتمى به اعلمیت امام جواد (ع) اعتراف نموده مى نویسد: مأمون او را به دامادى انتخاب كرد زیرا با وجود كمى سن از نظر علم و آگاهى وحلم و بر همه دانشمندان برترى داشت[5].
 

ثالثاً: ائمه اطهار (ع) هم موضوع صغر سِنّ آن جناب را پیش بینى كرده و اعلام نموده اند تا مورد اعتراض مخالفین و معاندین قرار نگیرد. به عنوان نمونه:
 

قال ابو جعفر (ع): «صاحب هذالامر اصغرنا سناً و اخملنا شخصاً[6]» حضرت امام محمد باقر (ع) فرمود: حضرت صاحب الامر سن مباركش از ما كمتر و گمنام تر است.
 

رابعاً: با اینكه آفرینش و خلقت ویژه انبیاء و ائمه طورى است كه نمى توان آن را به افراد عادى مقایسه كرد مع الوصف در بین اطفال عادى هم گاهى افراد نادرى دیده مى شوند كه از حیث استعداد و حافظه نابغه عصر خویش بوده و قواى دماغى و ادراكات آنان از مردان چهل ساله هم بهتر است ابو على سینا فیلسوف نامى از این افراد شمرده مى شود از وى نقل شده است كه گفته: چون به حد تمیز رسیدم مرا به معلم قرآن سپردند و پس از آن معلم ادب پس هر چه را شاگردان بر استاد ادیب قرائت مى كردند من همه را حفظ نمودم. بعلاوه آن،استاد مرا به كتابهاى ذیل تكلیف كرد: «الصفات» و «غریب المصنف» و «ادب الكاتب» و «اصلاح المنطق» و «العین» و «شعر و حماسه» و «دیوان رومى» و «تصریف مازنى» و «نحو سیبویه» پس همه را در مدت یك سال و نیم حفظ كردم و اگر تعویق استاد نبود در كمتر از این مدت حفظ مى كردم. پس از آن شروع كردم به یاد گرفتن فقه و چون به دوازده سالگى رسیدم بر طبق مذهب ابى حنیفه فتوى مى دادم پس از آن شروع كردم به علم طب و «قانون» را در سن شانزده سالگى تصنیف نمودم و در سِنّ بیست و چهار سالگى خودم را در تمام علوم متخصص مى دانستم[7].
 

درباره فاضل هندى گفته شده: «قبل از رسیدن به سن سیزده سالگى تمام علوم معقول و منقول را تكمیل كرده بود و قبل از دوازده سالگى به تصنیف كتاب پرداخت[8]
 

بنابراین در صورتى كه اطفال نابغه، داراى چنان مغز و قوایى باشند كه در سنین خرد سالى از عهده حفظ هزاران مطالب گوناگون و حل مشكلات و غوامض علوم بر آیند و نیروى محیر العقول آنان باعث اعجاب گردد پس چه استبعادى دارد كه خداوند متعال حضرت بقیه الله و حجّت حق و علت مبقیه انسانیت را در سن پنج سالگى به ولایت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احكام را به عهده اش واگذار كند[9].
 

نتیجه آنكه عقلا و وقوعاً هیچ استبعادى ندارد كه حضرت صاحب الامر (عج) به اراده و امر الهی در سن پنج سالگى پیشوایى مسلمین را به عهده بگیرد.
 

-----------------------------

[1]ـ مریم/29.
[2]ـ ابراهیم امینى، دادگستر جهان (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ص1373) ص121ـ122.
[3]ـ اثبات الوصیه، ص161.
[4]ـ سبط بن جوزى، تذكره الخواص، مكتبه الحیدریه، 1383 هـ ق) ص359.
[5]ـ ابن حجر هیتمى، صواعق المحرقه (ط 2، قاهره، مكتبه القاهره، 1385 هـ ق) ص205.
[6]ـ مجلسى، بحار الانوار، (اسلامیه) ج51، ص38.
[7]ـ دادگستر جهان، ابراهیم امینى (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، 1373) ص123ـ124.
[8]ـ هدیه الاحباب، ط تهران، 1329، ص228.
[9]ـ ابراهیم امینى، دادگستر جهان، (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، 1373) ص123ـ124.

 

 

تهیه و تنظيم از  منتظر ظهور

andishe9_x@yahoo.com  

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, در ساعت 20:37 | |
دوران كودكی حضرت مهدی ـ علیه السّلام در زمان حیات پدر

دوران كودكی حضرت مهدی ـ علیه السّلام در زمان حیات پدر

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 


از آن جا كه شروع غیبت صغرا را از هنگام تولّد حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ به حساب می آورند ، بد نیست كه نظری گذرا به زندگانی حضرتش در زمان حیات پدر بزرگوارشان بیفكنیم.


واضح است كه حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در سامراء و تحت سرپرستی پدرشان حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ ـ در حالی كه در طول زندگانیشان مشمول عنایات و عواطف پدر می‌بودند ـ زندگی می‌فرمودند.


در این مدّت، حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ فرزندشان را برای برخی از افراد مورد اعتماد شیعه ظاهر می‌فرمودند و حضرتش را به عنوان دوازدهمین امام و پیشوا و مهدی موعود منتظر به آنان معرفی می‌فرمودند .


وقتی كه حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ را زهر خوراندند و آن حضرت لحظات پایانی حیات را می‌گذراندند ـ و اغیار و جاسوسان پس از اطمینان از تأثیر زهر در جسم ایشان منزل حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ را ترك كرده بودند ـ حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ نزد پدرشان حاضر گردیدند تا ایشان را در نوشیدن دارو كمك نماید و ظرفی را كه در دست گرفته و می‌خواستند بنوشند نگه دارند؛ زهر فوق‌العاده قوی بود و رعشه‌ای در دو دست مبارك حضرتش حادث گردیده بود كه حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ نمی‌توانستند ظرف دارو را بنوشند؛ چرا كه ظرف به دندانهایشان می‌خورد.


این ملاقات آخرین دیدار و آخرین عهد بود. حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ پس از آن دنیا را بدرود گفتند و پاك فرزند عزیزشان را در تندباد روزگار و در معرض حوادث و مسائل زندگی یتیم گذاردند؛ در پناه محافظت همیشگی خدا و حمایت حق كه هرگز از بین نمی‌رود.


دسته اوّل:
در اینجا به برخی از روایات که دوران کودکی امام مهدی(عج) را نقل نموده اند اشاره میکنیم:


1. بانوی بزرگوار حضرت«حكیمه» عمه حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ كه در هنگام تولد حضرت مهدی ـ علیه الصلاه و السلام ـ حاضر بود و پس از آن ماجرا نیز چندین بار حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ را زیارت نمود.


2. نسیم، كنیز حضرت عسكری ـ علیه السّلام ـ ، او می‌گوید: یك شب (به روایتی ده شب) پس از تولد حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ بر ایشان وارد شدم. درمحضرشان عطسه كردم. به من فرمود: «یَرْحَمُكِ الله» من از این سخن شادمان گردیدم. سپس به من فرمودند: آیا بشارتی در مورد عطسه به تو بدهم؟ عرض كردم: آری ای مولای من. فرمودند: «عطسه » تا سه روز انسان را از مرگ در امان می‌دارد.»[1]


3. جماعتی از یاران حضرت عسکری ـ علیه السّلام ـ . از ابوغانم خادم روایت شده است كه گفت:امام عسکری ـ علیه السّلام ـ را فرزندی به دنیا آمد كه وی را «محمّد » نامیدند. آن حضرت فرزندشان را در روز سوم به یاران خویش نمایاندند و فرمودند:«این صاحب شما پس از من است و خلیفه من بر شما. او همان قائمی است كه به انتظار او گردن می‌كشند و هنگامی كه زمین از جور و ظلم آكنده گردد ظهور كرده آن را از عدل و داد پر خواهد ساخت.»[2]


4. تقریباً ‌چهل مرد حضرتش را زیارت نمودند؛ آن هنگام كه پدرش حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ وی را به آنان نشان داده فرمودند: « این، امام شما پس از من است و خلیفه من بر شما.»


5. شیخ بزرگوار«احمد‌بن‌اسحاق‌قمی اشعری». وی می‌گوید:
«بر حضرت ابومحمد حسن‌بن‌علی ـ علیهماالسّلام ـ وارد شدم. در نظر داشتم از ایشان راجع به جانشینشان سؤال كنم. حضرتش ـ بدون آن كه من سؤالی كرده باشم ـ ابتدا به سخن كرده فرمودند: ای احمد‌بن‌اسحاق! خدای تبارك و تعالی از زمانی كه حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ را خلق فرمود، زمین را از حجتی كه از سوی خود بر مردم معین می‌كند، خالی نگذارده است و تا روز قیامت نیز خالی نخواهد گذارد. به وسیله او بلا را از اهل زمین دفع می‌نماید و به واسطه او باران را فرو می‌فرستد و به سبب او بركات زمین را خارج می‌گرداند.»


سؤال كردم: ای پسر پیامبر، امام و خلیفه پس از شما كیست؟


حضرت به سرعت برخاسته به اندرون رفتند سپس بیرون آمدند؛ در حالی كه كودكی را كه چهره‌اش مانند ماه شب چهارده و سنش در حدود3 سال بود بر دوش گرفته بودند. پس به من فرمودند:«ای احمد‌بن‌اسحاق، اگر نزد خدا و حجّت‌های او گرامی نمی‌بودی، این فرزندم را به تو نشان نمی‌دادم. او هم نام رسول خدا و هم كنیه اوست. وی همان كسی است كه زمین را از عدل و داد پر می‌كند؛ همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد.


ای احمد‌بن‌اسحاق، مَثَل او در این امت مثل خضر است و ذوالقرنین. سوگند به خدا كه آن چنان غیبتی خواهد داشت كه در آن غیبت، هیچ كس از هلاكت نجات نیابد؛ مگر آن كس كه خدای عزّوجلّ وی را در اعتقاد به امامت او ثابت دارد و به دعاكردن برای تعجیل در فرجش توفیق دهد.»


عرض كردم: مولای من، آیا نشانه‌ای هست ك قلب من با آن آرامش یابد؟ در این هنگام كودك شروع به سخن گفتن به زبان عربیِ‌فصیح نمود و فرمود:«من بازمانده خدا در زمین اویم و انتقام گیرنده از دشمنان او؛ بعد از این دیگر از من اثری مجوی، ای احمد‌بن‌اسحاق.»[3]


احمد‌بن‌اسحاق گوید: خوشحال و شادمان برگشتم، وقتی فردا شد مجدّداً‌به محضر حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ شتافتم و به ایشان عرض كردم: ای فرزند رسول خدا، شادمانی من به خاطر منّتی كه بر من نهادید، زیاد گردید. اما سنت جاریه‌ای كه در او از خضر و ذوالقرنین است، چیست؟


فرمودند:«طولانی شدن غیبت، ای احمد.»
عرض كردم: ای فرزند رسول خدا، آیا غیبت وی به طول خواهد انجامید؟


فرمودند:«آری، سوگند به پروردگارم؛ تا آن جا كه بیشتر معتقدان به وی از اعتقاد به او برمی‌گردند و هیچ كس(بر این امر) باقی نمی‌ماند مگر آن كس كه خدای تعالی از او بر ولایت ما پیمان گرفته و در قلبش ایمان را ثبت نموده و وی را به روحی از سوی خود تأیید فرموده باشد. ای احمد‌بن‌اسحاق، این امری از امور خداست وسرّی از اسرار او و غیبی از علم غیب خدا؛ آن چه را به تو دادم بگیر و از شكركنندگان باش تا در بالاترین درجات بهشت با ما باشی.»[4]


6. یعقوب‌بن‌منقوش. او می‌گوید:«بر حضرت ابومحمد حسن‌بن‌علی ـ علیهماالسّلام ـ داخل شدم. بر سكویی در منزل نشسته بودند و سمت راستشان اطاقی بود كه پرده‌ای آن را پوشانده بود. از ایشان سؤال كردم:

 
ای آقای من، چه كس صاحب این امر خواهدبود؟ فرمود:«پرده را بردار.»


پرده را برداشتم. كودكی را دیدم كه قامتش پنج وجب بود و به نظر می‌رسید كه حدوداً هشت یا ده ساله باشد. پیشانی‌‌ای گشاده، صورتی سفید، چشمانی درخشنده داشت. ستبر دست و خمیده‌ زانو بود. خالی بر گونه راستش و موهایی برآمده در جلوی سرش دیده می‌شد. آن كودك آمد و بر روی پای حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ نشست.


حضرت عسكری ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«این، صاحب شماست.» آنگاه حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ برخاستند كه بروند. حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«فرزندم، تا زمانی معین شده به داخل برو.» آن حضرت وارد اتاق گردید و من مشغول نظاره او بودم.


سپس حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ فرمودند:«ای یعقوب، بنگر چه كسی در داخل اتاق است؟ من داخل شدم ولی كسی را ندیدم.»[5]
 

-------------------------

[1] . كمال الدین، ج2، ص 430؛ غیبت شیخ طوسی ص 139.
[2] . كمال الدّین، ج2، ص431.
[3] . انسان از اثر تفحص می‌نماید تا آنكه مؤثّر را بیابد؛ ولی وقتی مؤثّر را یافت، دیگر انگیزه‌ای برای تفحص از اثر نخواهد داشت. ممكن است مراد حضرت از این جمله كه «پس از این، از من اثری مجوی ای احمد‌بن‌اسحاق» این باشد كه تو امامت را یافته‌ای و لذا لزومی ندارد كه دنبال علامت و نشانهائی بگردی كه افراد شكّاك به دنبال آنها می‌گردند.
[4] . قبلاً گفتیم كه علم غیب مسأله‌ای است و اطلّاع بر علم غیب مسأله‌ای دیگر.
[5] . كمال الدّین، ج2، ص437.

 

 

تهیه و تنظيم از  منتظر ظهور

andishe9_x@yahoo.com

 

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در جمعه 19 اسفند 1390برچسب:, در ساعت 1:34 | |

 

برنامه انس و یاری امام زمان(عج)

 

"DeleAria Group www.delearia.com"


وظایف دوران غیبت را به چند دسته می‌توان تقسیم كرد:


1- آنچه در روایات این باب، با لفظ امر وارد گردیده به عنوان تكلیف شمرده شده است. مانند:
- «اكثروا الدعاء بتعجیل الفرج»[1].«برای تعجیل فرج بسیار دعا كنید».
- «فتوقّعوا الفرج صباحاً و مساءً»[2]. «هر صبح و شام چشم انتظار فرج باشید».
«فلیعمل كلّ امرءٍ منكم بما یقرب به من محبّتنا»[3].«هر یك از شما باید به آنچه كه او را به مقام محبّت ما نزدیك می‌كند، عمل نماید».


2- آنچه در باب صفات شیعیان و منتظران، مورد تأكید اهل بیت-علیه‌السّلام- قرار گرفته است. مانند:
- «طوبی للصّابرین فی غیبته، طوبی للمقیمین فی محبّته»[4]. «خوشا به حال شكیبایان در غیبت او،‌ خوشا به حال دوستداران او».
- «المنتظرین لظهوره... الدعاه الی دین‌الله سرّاً و جهراً»[5]. «منتظران ظهور امام زمان-علیه‌السّلام- در پنهان و آشكار، مردم را به دین خدا دعوت می‌كنند».


3- آنچه به طور منطقی با بررسی ابعاد غیبت و انتظار و ظهور،‌ به دست می‌آید. مانند:
- دفاع از آرمان‌های امام زمان در دوران غیبت.
- دشمن‌شناسی و مراقبت بر تحریف نشدن معنا و مسیر انتظار توسط دشمن.
- آماده سازی زمینه‌ ظهور.
- تطبیق دادن خود و جامعه بر معیارهای ارائه شده نسبت به دوران پس از ظهور.


4- آنچه در تأسی به بزرگان و عالمان دینی در حدّ وظیفه باید مورد پیروی قرار گیرد. مانند:‌
- مواظبت بر اذكار و زیارت‌هایی خاصّ.
- مداومت بر انجام اعمال مستحبّی در جهت ایجاد قرب معنوی به امام زمان-علیه‌السّلام.


در پایان این مقال، ذكر هشتاد مورد راكه در كتاب شریف «مكیال المكارم» تألیف مرحوم حاج میرزا محمد تقی موسوی اصفهانی، با استفاده از احادیث گوناگون به عنوان وظایف مردم در دوران غیبت امام زمان-علیه‌السّلام- گردآوری شده است، ثمربخش و تذكرآفرین یافتیم. امید آنكه خداوند در ادای تكلیف نسبت به ساحت مقدّس آن حضرت همه ما را یاری فرماید.

 


1- شناخت امام زمان-علیه‌السّلام-
2- رعایت ادب نسبت به ذكر نام‌های شریف آن حضرت.
3- محبّت خاصّ نسبت به آن حضرت.
4- محبوب ساختن آن عزیز، در نزد مردم.
5- انتظار فرج و ظهور آن بزرگوار.
6- اظهار شوق برای دیدار آن حضرت.
7- ذكر فضایل و مناقب او در بین مردم.
8- اندوه در فراق آن بزرگوار.
9- حضور در محافل ذكر فضایل آن بزرگوار.
10- برپایی مجالسی به نام صاحب‌الزمان-علیه‌السّلام-
11و 12- سرودن شعر و قرائت آن در فضایل مولا.
13- برخاستن در هنگام ذكر اسم شریف و القاب آن بزرگوار.
15،14و 16- گریستن، گریاندن و خود را به گریه‌ وادار كردن در فراق آن امام همام.
17- درخواست معرفت و شناخت نسبت به آن حضرت، از خدای عزوجل.
18- مداومت بر این دعا:
«اللهم عرّفنی نفسك فانّك ان لم تعرّفنی نفسك لم أعرف نبیّك،‌ اللهم عرّفنی رسولك، فانّك ان لم تعرّفنی رسولك لم أعرف حجّتك، اللهم عرّفنی حجّتك فانّك ان لم تعرّفنی حجّتك ضللتُ عن دینی»[6].
«بار خدایا تو مرا به خود شناسا كن كه اگر خودت را به من نشناسانی پیغمبرت را نخواهم شناخت،‌ با خدایا تو رسولت را به من بشناسان كه اگر رسول خود را به من نشناسانی حجّتت را نخواهم شناخت، پروردگارا حجّت خودت را به من بشناسان كه اگر حجّت خود را به من نشناسانی از دین خود گمراه خواهم شد».
19- مداومت بر دعای غریق:
«یا الله یا رحمن یا رحیم یا مُقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینك»[7].
«ای خداوندا! ای رحمان! ای مهربان!‌ای دگرگون‌كننده‌دل‌ها! مرا بر دینت پایدار كن».
20- مداومت بر دعایی كه مرحوم ابن طاووس نقل نموده است:
«اللهم انت عرّفتنی نفسك و عرّفتنی رسولك و عرّفتنی ملائكتك و عرّفتنی نبیّك و عرّفتنی ولاه أمرك؛ اللهمّ لاآخذُ إلّا ما أعطیتَ‌ وَ لا أوقی إلّا ما وَقیتَ اللهمّ لاتغیبّنی عن منازل اولیائك و لاتزغ قلبی بعد إذ هدیتنی اللهمّ اهدنی لولایه من فرضت طاعته...».
«بار خدایا! تو خودت و فرستاده‌ات و فرشتگانت و پیغمبرت و والیان امرت را به من شناسانیدی، بار خدایا! من نگیرم جز آنچه تو عطا كنی، و هیچ نگهدارنده‌ای جز تو برایم نیست، بار خدایا! مرا از منازل دوستانت دور مگردان و دلم را پس از آنكه هدایت كرده‌ای منحرف منمای، بار خدایا! مرا به ولایت كسی كه اطاعتش را بر من واجب ساخته‌ای هدایت فرما».
21- شناخت علامت‌های ظهور آن حضرت.
22- تسلیم امر الهی بودن نسبت به مسئله غیبت و ظهور آن حضرت و عجله نكردن.
23- صدقه دادن به نیابت از امام زمان-علیه‌السّلام-
24- صدقه دادن برای سلامتی امام زمان-علیه‌السّلام-
25و 26- رفتن به حج و فرستادن دیگران به حج به عنوان نیابت از امام زمان-علیه‌السّلام-
27- طواف مستحبّی خانه ‌خدا به نیابت از آن حضرت.
28و 29- زیارت مشاهد پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلم- و معصومین-علیهم‌السّلام- به نیابت از آن حضرت.
30- فرستان دیگران به زیارت آن مقامات به نیابت از امام زمان-علیه‌السّلام-
31- تلاش در راه خدمت به آن حضرت، از هر طریقی كه ممكن باشد.
32- كوشش در راه یاری امام زمان-علیه‌السّلام-
33- نیّت قطعی داشتن برای یاری آن بزرگوار در زمان ظهور.
34- بعد از هر نماز واجب،‌ با آن حضرت به وسیله عبارات و دعاهای خاص، تجدید بیعت نمودن.
35- مصرف اموال در راه‌هایی كه مورد رضایت امام زمان-علیه‌السّلام- است.
36- ارتباط با شیعیان و دوستان امام زمان-علیه‌السّلام- و كمك مالی به آنان.
37- شاد ساختن شیعیان.
38- خیرخواهی برای امام زمان-علیه‌السّلام-
39- زیارت كردن او و سلام دادن بر او در هر مكان و زمان.
40- زیارت مؤمنین و صالحین به قصد ثواب زیارت مولا.
41- صلوات فرستادن بر آن حضرت.
42- اهدای ثواب صلوات بر پیامبر-صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلم- به آن حضرت.
43- نماز خواندن و اهدای ثواب آن به امام زمان-علیه‌السّلام-
44- نماز هدیه به كیفیت خاصّ.
45- قرائت قرآن به آن حضرت و شفیع قرار دادن ایشان در نزد خدا.
46- توسّل به آن حضرت و شفیع قرار دادن ایشان در نزد خدا.
47- توجّه و استغاثه به آن حضرت و حاجت خواستن از ایشان.
48- دعوت و راهنمایی مردم به سوی آن حضرت.
49- رعایت حقوق آن حضرت.
50- خشوع قلبی داشتن، در هنگام یاد كردن آن بزرگوار.
51- اظهار كردن دانش در برابر ظهور بدعت‌ها.
52- تقیّه در برابر اشرار، و كتمان سرّ در مقابل اغیار.
53- شكیبایی در مقابل اذیت‌ها و تكذیب دیگران و تحمّل محنت‌ها.
54- درخواست صبر از خدا در دوران غیبت آن حضرت.
55- یكدیگر را به صبر دعوت نمودن.
56- شركت نكردن در مجالسی كه در آنها استهزاء به امام زمان-علیه‌السّلام- می‌شود.
57- مدارا با اهل باطل.
58- دوری از شهرت.
59- تهذیب نفس.
60- همبستگی و اتحاد برای یاری آن حضرت.
61- توبه‌ واقعی و بازگرداندن حقوق مردم به آنان.
62و 63- پیوسته به یاد امام زمان-علیه‌السّلام- بودن،‌ و عمل به آداب آن حضرت.
64- درخواست از خدا نسبت به یادآوری همیشگی امام زمان-علیه‌السّلام-
65- خشوع و خضوع در برابر آن حضرت.
66- طلب رضایت امام زمان-علیه‌السّلام-
67- بزرگداشت كسانی كه از نظر سیادت یا روحانیت به امام-علیه‌السّلام- نزدیك هستند.
68- بزرگداشت مكان‌های منتسب به آن حضرت مانند مسجد مقدس جمكران، مسجد سهله و سرداب مقدّس سامراء.
69و 70- اجتناب از تعیین وقت برای ظهور، و تكذیب تعیین‌كنندگان وقت ظهور آن حضرت.
71- تكذیب مدّعیان وكالت و نیابت خاصّه آن حضرت.
72- دعا برای توفیق دیدار صاحب‌الزمان-علیه‌السّلام-
73- اقتدا و تأسی نمودن به اخلاق و اعمال امام زمان-علیه‌السّلام- و ترك اظهار خوشایندی از آنچه نزد دشمنان آن حضرت است.
74- حفظ زبان از غیر یاد خداوند و فضیلت سكوت.
75- بجا آوردن نماز حضرت حجّت-علیه‌السّلام-
76- گریه بر مصائب مولای‌مان، شهید مظلوم امام حسین-علیه‌السّلام-
77- زیارت قبر امام حسین-علیه‌السّلام-
78- زیاد نفرین و لعن كردن بر بنی‌امیّه.
79- كوشش كردن در ادای حقوق برادران دینی به عنوان یاری امام زمان-علیه‌السّلام-
80- فراهم آوردن سلاح و مرزبانی.

 

-------------


[1] . كمال‌الدین، ج2، ص485.
[2] . كمال‌الدین،‌ج2، ص337،ح10.
[3] . احتجاج طبرسی،‌ج2،‌ص599.
[4] . الزام الناصب،‌ ص18- ینابیع الموده ، ج3،‌ ص101.
[5] . بحارالانوار، ج52، ص122.
[6] . اصول كافی، 1/337.
[7] . كمال‌الدین:2/351،‌باب 33، ح49.



وظايف منتظران- انتشارات مسجد جمكران

 

تهیه و تنظيم از  منتظر ظهور

andishe9_x@yahoo.com  

 

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, در ساعت 18:13 | |
آغاز ولایت "آقا امام زمان" مبارکباد

به نام خدا

سلام بر مهدی "عج"

منجی عالم بشریت

سلام بر "آقا امام زمان"

منتظران او خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود

اللهم عجل لولییک الفرج و العافیه النصر

110

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, در ساعت 22:34 | |
جلوه‌هایی از مهر و محبت امام زمان

 

جلوه‌هایی از مهر و محبت امام زمان 

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

 

سپس دست خود را بر زانوی من گذاشت و فرمود:
شما چرا ناله نمی‌خوانید؟ نافله! نافله! نافله!
شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ عاشورا! عاشورا! عاشورا!
شما چرا جامعه نمی‌خوانید؟ جامعه! جامعه! جامعه!


ایشان هنگام پیمودن مسافت به شكل دایره‌ای سیر می‌كرد. ناگهان برگشت و فرمود: آنها رفقایت هستند كه در لب جوی آب فرود آمده و مشغول وضو گرفتن برای نماز صبح هستند. در این هنگام من از الاغ پایین آمدم كه سوار اسب خود شوم، اما نتوانستم. آن جناب پیاده شده و بیل را در برف فرو كرد و مرا سوار نمود و سر اسب را به سمت رفقا برگردانید. من در آن حال به فكر افتادم كه این شخص كی بود كه به زبان فارسی حرف می‌زد؟ در حالی كه زبانی، جز تركی و مذهبی جز عیسوی در آن حدود نبود. به علاوه، چگونه به این سرعت مرا به رفقای خود رساند؟! بعد از لحظاتی پشت سر خود را نگاه كردم و كسی را ندیدم و از او آثاری پیدا نكردم. پس به رفقای خود ملحق شدم.[1]
 

ـ «طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لإنكارنا»؛[2]
«طلب معارف از غیر طریق ما اهل‌بیت، مساوی با انكار ما است.»

ـ سفارش حضرت به قرائت قرآن و ادعیه و زیارات.[3]


16ـ درس آموزی

داستان شیعیان بحرین و این كه ما آماده ایم، پس چرا حضرت نمی‌آید و انتخاب یك نفر از میان خود به عنوان بهترین فرد و برخورد حضرت با آن فرد و فرستادن پیام به این كه در فلان روز و فلان مكان، همه‌ی شیعیان جمع شوند و درس مهمی كه حضرت به آنان می‌دهد....[4]


17ـ از غربت تا حكومت

در هنگام شهادت امام عسكری ـ علیه السّلام ـ شیعه، در غربت است و در حیرتی جانكاه به سر می‌برد، اما امروزه، ایران اسلامی، با نام و یاد حضرت قیام می‌كند و با رهبری نایب او پیروز می‌شود. آیا این چیزی جز عنایات و امداد حضرت است؟
خدای تعالی به پیامبرش می‌گوید:
 

«به یاد بیاور آن زمانی كه در غربت بودید و از این كه شما را بربایند، در هراس بودید[5] و امروزه...»
مقایسه‌ی وضع گذشته و امروز ما، درس‌های زیادی از جلوه‌های محبت یار را با خود به همراه دارد.
 

در این زمینه، كلام حضرت به مرحوم میرزای نایینی نمونه‌ی گویایی است: «این جا (ایران) شیعه خانه‌ی ما است. می‌شكند، خم می‌شود، خطر هست، ولی ما نمی‌گذاریم سقوط كند. ما نگه‌اش می‌داریم.»[6]


18ـ فریادرسی (دستگیری درماندگان و راه‌یابی گمشدگان)

داستان‌های متعددی وجود دارد در مورد این كه چگونه حضرت به فریاد برخی از مستضعفان جهان و دوستداران خود می‌رسند:
ـ داستان مرحوم آقای نمازی شاهرودی كه چگونه كاروان آنان، راه را در مكه كم كرد و...[7]
 

ـ سرخ پوستان سه قبیله از قبائل داكوتای شمالی و منطقه‌ی قطب، در هنگام نیاز و نیز گم كردن راه در یخ‌های قطبی و جنگل، از فردی به نام «مهدی» كمك می‌طلبند كه تا این اواخر از ارتباط این نام با اسلام و یا اصولاً مكتب اسلام نیز اطلاعی نداشتند پس از اطلاع از این موضوع، تعدادی از دانشجویان سرخ پوست به اسلام گرویدند.
 

توضیح خبرنامه: زبان شناسان و محققان زبان‌های بومی آمریكای شمالی كشف كرده‌اند كه ریشه‌ی «مهد» و «مهدی» در زبان‌های بومی اولیه، در كشورهای شمالی و جنوبی آمریكا، از جنبه‌ی بسیار مذهبی و اسرار آمیزی برخوردار است.[8]


19ـ دفاع (فردی و جمعی)

موارد متعدّدی است، مبنی بر این كه حضرت، از برخی دوستداران خود دفاع می‌كند. داستان ضربه‌ی صفین و دفاع از وحید بهبهانی[9] نمونه‌هایی از آن است.
 

علامه مجلسی می‌فرماید: و از جمله حكایتی است كه یكی از علمای بزرگ ما نقل كرده و به خط مبارك خود چنین نوشته است: حكایت می‌كنم از محی الدین اربلی كه گفت: روزی در خدمت پدرم بودم. دیدم مردی نزد او نشسته و چرت می‌زند. در آن حال عمامه از سرش افتاد و جای زخم بزرگی در سرش نمایان گشت، پدرم پرسید: این زخم چه بوده؟ گفت: این زخم را در جنگ صفین برداشتم. به او گفتند: تو كجا و جنگ صفین كجا؟
 

گفت: وقتی به مصر سفر می‌كردم و مردی از اهل «غزّه»[10] هم با من همراه گردید، در بین راه درباره‌ی جنگ صفین به گفتگو پرداخیتم. همسفر من گفت: اگر من در جنگ صفین بودم، شمشیر خود را از خون علی و یاران او سیراب می‌نمودم، من هم گفتم: اگر من نیز در جنگ صفین بودم، شمشیر خود را از خون معاویه و پیروان او سیراب می‌نمودم. گفتم: اینك من و تو از یاران علی ـ علیه السّلام ـ و معاویه ملعون هستیم، بیا با هم جنگ كنیم؛ با هم درآویختیم و زد و خورد مفصلی نمودیم. یك وقت متوجه شدم كه بر اثر زخمی كه برداشته‌ام از هوش می‌روم در آن اثنا دیدم، شخصی مرا با گوشه‌ی نیزه‌اش بیدار می‌كند، چون چشم گشودم؛ از اسب فرود آمد و دست روی زخم سرم كشید و فوراً بهبودی یافت.
 

آن گاه گفت: همین جا بمان و بعد از اندكی ناپدید شد و سپس در حالی كه سر بریده همسفرم را كه با من به نزاع پرداخته بود، در دست داشت. با چهارپایان او برگشت و گفت: این سر دشمن توست، تو به یاری ما برخاستی، ما هم تو را یاری كردیم؛ چنان كه خداوند هر كس كه او را یاری كند، نصرت می‌دهد. پرسیدم شما كیستید؟ گفت: من صاحب الامر هستم. سپس فرمود: پس از این هر كس پرسید: این زخم چه بوده؟ بگو: ضربتی است كه در صفین برداشته‌ام![11]
 

دفاع حضرت از شیعیان منحصر به موارد شخصی و فردی نیست، بلكه در مواردی همچون شیعیان بحرین، [12] حضرت از جامعه‌ی شیعه دفاع می‌كند و باعث حفظ آنان می‌شود.


20ـ هدایت

افراد متعددی، به دست حضرت هدایت شدند. از آن جمله است بحر العلوم یمنی.[13]


21ـ برآوردن حاجات و رفع مشكلات

داستان‌های متعددی نقل شده كه حضرت، برآورنده‌ی حاجات و مشكل گشای بسیاری از افراد بوده‌اند.[14]


22ـ شفا

داستان‌های فراوانی وجود دارد كه حضرت، بسیاری از بیماران لاعلاج را كه به آن حضرت متوسل شده‌اند شفا داده است.[15]


23ـ همسفره شدن
ـ شیخ اسد الله زنجانی فرمود: «این قضیه را دوازده نفر از بزرگان، از شخصی كه در محضر سید بحر العلوم ـ رحمه الله علیه ـ بود، نقل كردند. آن شخص می‌گوید:


هنگامی كه جناب آقای شیخ حسین نجفی، از زیارت بیت الله الحرام به نجف اشرف مراجعت كرد، بزرگان دین و علما، برای تبریك و تهنیت، به حضور او رسیدند و در منزل ایشان جمع شدند.


سید بحر العلوم ـ رحمه الله علیه ـ چون با جناب آقا شیخ حسین، كمال رفاقت و صمیمیت را داشت، در اثنای صحبت، روی مبارك خویش را به طرف او گرداند و فرمود: «شیخ حسین! تو، آن قدر سربلند و بزرگ گشته‌ای، كه باید با حضرت صاحب الزمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ هم كاسه و هم غذا شوی!». شیخ، متغیّر و حالش دگرگون شد. حضار مجلس، از شنیدن سخن سید بحر العلوم، اصل قضیه را از ایشان سئوال كردند.


سید فرمود: «آقا شیخ حسین! آیا به یاد نداری كه بعد از مراجعت از حج در فلان منزل بودی، در خیمه‌ی خود نشسته و كاسه‌ای كه در آن آبگوشت بود؛ برای ناهار خود آماده كرده بودی، ناگاه، از دامنه‌ی بیابان، جوانی خوشرو و خوشبو در لباس اعراب، وارد گردید و از غذای تو تناول فرمود؟ همان آقا، روح همه‌ی عوالم امكان، حضرت صاحب الأمر و الزمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ بوده‌اند.»[16]


ـ چهارشنبه‌ها به مسجد سهله می‌رفتم و مراقب خود بودم و غذای اندك و غیر حیوانی می‌خوردم. در حدود چهارشنبه‌ی 34 یا 35 بود كه شبی در مسجد به هنگام دعا و عبادت، دیدم مرد عربی آمد در كنارم نشست، ابتدا قرآن خواند و سپس مرا به سخن گرفت. من پاسخ او را با اكراه می‌دادم و نخواستم با او حرف بزنم، زیرا او را مانع كارم می‌دانستم، در این هنگام، سفره باز كرد و به خوردن غذای چرب و پر از گوشت (پلو ته‌چین) پرداخت و به من نیز اصرار می‌كرد كه بیا با من از این غذا بخور. از او اصرار بود و از من امتناع. سرانجام به او گفتم من در شرایطی هستم كه غذای حیوانی نمی‌خورم.


آن مرد گفت: بیا بخور، آن چه را شنیدی معنایش آن است كه مثل حیوان نخور نه آن كه حیوانی نخور.[17]


24ـ تذكر

ـ حضرت ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ به او فرمودند: برای از دست دادن مال و ضرری كه امسال دیده‌ای غم مخور؛ زیرا خداوند می‌خواهد بدین وسیله تو را امتحان كند. مال می‌آید و می‌رود. آن چه ضرر كرده‌ای به زودی جبران خواهد شد و قرض‌هایت را پرداخت خواهی كرد.[18]


25ـ زیارت و حج نیابی

ـ حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ فرمودند: بیا با هم به زیارت قبر حاج سید علی مفسّر برویم، وقتی در خدمتشان به آنجا رفتم دیدم روح آن مرحوم كنار قبرش ایستاده است و به آن حضرت، اظهار ارادت می‌كند. بعد سید علی به من گفت: سیّد كریم! به حاج شیخ مرتضی زاهد سلام مرا برسان و بگو: چرا حق رفاقت و دوستی را رعایت نمی‌كنی و به دیدن ما نمی‌آیی و ما را فراموش كرده‌ای؟


حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ به سید علی فرمودند: حاج شیخ مرتضی گرفتار و معذور است، من به جای او خواهم آمد.[19]


ـ این قضیه توسط حضرت آیت الله العظمی میلانی ـ رحمه الله علیه ـ نقل شده است: ... زیر فشار عذاب طاقت‌فرسا، دست توسل به سوی مادرم حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السّلام ـ گشودم و گفتم: مادر جان! درست است كه من فریضه‌ای را ترك نموده‌ام، اما من عمری از حسین عزیزت سخن گفته‌ام، شما مرا نجات بدهید.

 

---------------------------------------

[1] . مفاتیح الجنان، ص550 ـ 552.
[2] . مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص171.
[3] . عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص146 ـ 153.
[4] . ر.ك: تاریخ الغیبه الكبری، سید محمد صدر، ص116 ـ 117.
[5] . (واذكروا إذا أنتم قلیل مستضعفون فی الأرض تخافون أن یتخطفكم الناس) انفال / 26.
[6] . ر.ك: عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص315.
[7] . ر.ك: پادشه خوبان. ص100. برای آگاهی از موارد دیگر، ر.ك: تشرف یافتگان، ص49 و عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص305، 345، 413 و 438؛ مكیال المكارم، ج1، ص332 ـ 335.
[8] . خبرنامه فرهنگی اجتماعی سازمان تبلیغات اسلامی، شماره‌ی منبع، 13 خرداد 1366. ص6 (به نقل از صبح امید، صدر الدین هاشمی دانا، ص126).
[9] . ر.ك: عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ، ص93
[10] . غزه شهری واقع در صحرای سیناست. سابقاً جزو شهرهای معروف فلسطین بوده و اینك جزو كشور مصر است.
[11] . بحارالانوار، ج52، ص75.
[12] . نجم ثاقب، حكایت 49، ص556.
[13] . ر.ك: عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ص91. و همچنین است حكایت شیخ ابوالقاسم حاسمی و رفیع الدین حسین. همان، ص89، و حكایت یاقوت روغن فروش، مكیال المكارم، ص107.
[14] . ر.ك: عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص273 ـ 284؛ شمیم عرش (تشرف یافتگان) ص150.
[15] . ر.ك: عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص177 ـ 194 و كرامات المهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ .
[16] . بركات حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ص288؛ العبقری الحسان، ج1، ص118.
[17] . توجهات ولی عصر به علما و مراجعه تقلید، عبدالرحمن باقر زاده‌ی بابلی، ص162 و 163.
[18] . تاریخ الغیبه الكبری، سید محمد صدر، ج2، ص125 (به نقل از النجم الثاقب، ص366).
[19] . عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص368.

 

 

 

 

براي  خواندن شماره قبل 202 را كليك كنيد

 

تهیه و تنظيم از  منتظر ظهور

andishe9_x@yahoo.com

 

 

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, در ساعت 18:32 | |
جلوه هایی از مهر و محبت "حجت ابن الحسن العسکری"

 

جلوه هایی از مهر و محبت "حجت ابن الحسن العسکری"

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

حاكم نیز به آنها مهلت داد. بزرگان بحرین در حالی كه شگفت زده بودند، از نزد حاكم بیرون آمده، دور هم جمع شدند و به مشورت پرداختند. آن گاه بنا گذاشتند كه از میان صالحان و زاهدان بحرینی ده نفر و از میان ده نفر سه نفر را انتخاب كنند. طولی نكشید كه ده نفر و سپس سه نفر مشخص شدند. بعد به یكی از آن سه نفر گفتند: امشب به بیابان برو و تا صبح مشغول عبادت باش و از خداوند به وسیله‌ی امام زمان یاری بخواه! او نیز رفت و شب را به عبادت و تضرع به صبح رسانید، اما چیزی ندید؛ ناچار برگشت و جریان را به آنها اطلاع داد. شب بعد، نفر دوم را فرستادند. او نیز مانند شخص اولی نتیجه نگرفت و برگشت. در این حال، بر اضطراب و پریشانی آنها افزوده شد. آن گاه نفر سومی را كه مردی پاك سرشت و دانشمند، به نام «محمد بن عیسی» بود، به راز و نیاز فرستادند. محمد بن عیسی با سر و پای برهنه رو به بیابان نهاد. آن شب، شب تاریكی بود. او تمام شب را به دعا، گریه و توسل مشغول بود تا شیعیان را از آن فتنه رهایی بخشیده و حقیقت مطلب را برای آنها روشن سازد.


بدین منظور به حضرت صاحب الزمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ متوسل شد. آخر شب ناگاه، مردی او را مخاطب ساخته، می‌گوید: ای محمد بن عیسی! چه شده كه تو را بدین حالت می‌بینم؟ برای چه به این بیابان آمده‌ای؟ محمد بن عیسی گفت: ای مرد! مرا به حال خود بگذار. من برای كار بزرگ و مطلب مهمی بیرون آمده‌ام كه آن را جز برای امام خود نمی‌گویم و شكایت آن را نزد كسی می‌برم كه این راز را بر من آشكار سازد.


آن مرد گفت: ای محمد بن عیسی! صاحب الامر من هستم؛ مقصودت را بگو. محمد گفت: اگر شما صاحب الامر هستی، داستان مرا می‌دانی و نیاز نداری كه من آن را شرح بدهم. ایشان فرمود: آری تو به خاطر مشكلی كه انار برای شما ایجاد كرده و مطلبی كه روی آن نوشته شده و تهدید حاكم به بیابان آمده‌ای! محمد بن عیسی وقتی این سخن را شنید به طرف آن مرد رفت و عرض كرد: آری ای آقای من! شما می‌دانید كه ما در چه حالی هستیم، شما امام و پناهگاه ما بوده و قادرید كه این خطر را از ما برطرف سازید و به داد ما برسید!


حضرت فرمود: ای محمد بن عیسی! وزیر ملعون درخت اناری در خانه خود دارد. قالبی از گل به شكل انار در دو نصف ساخته و داخل هر نصف قسمتی از آن كلمات را نوشته است. سپس آن قالب گلی را روی انار در وقتی كه كوچك بود، گذاشته و آن را محكم بسته است. آن گاه انار كم كم بزرگ شده و آن نوشته در پوستش تأثیر بخشیده تا به این صورت درآمده است! فردا نزد حاكم برو و به وی بگو: جواب تو را آورده‌ام، ولی حتماً باید در خانه‌ی وزیر باشد. وقتی به خانه‌ی وزیر رفتید، به سمت راست خود نگاه كن كه غرفه‌ای می‌بینی. آن گاه به حاكم بگو: جواب تو در همین غرفه است. وزیر می‌خواهد از نزدیك شدن به غرفه سر باز زند، ولی تو اصرار كن و سعی تو این باشد كه وارد غرفه شدی. وقتی كه دیدی وزیر خودش وارد شد، تو هم با او برو و او را تنها مگذار، مبادا از تو جلو بیفتد! هنگامی كه وارد غرفه شدی، در دیوار آن سوراخی می‌بینی كه كیسه‌ی سفیدی در آن است آن را بردار كه قالب گلی انار كه او برای این نقشه ساخته، در آن كیسه است. سپس آن را جلوی حاكم نهاده و آن انار را در آن بگذار تا حقیقت مطلب برای او روشن شود.


همچنین به حاكم بگو: ما معجزه‌ی دیگری نیز داریم و آن این كه داخل این انار جز خاكستر و دود چیزی نیست، اگر می‌خواهی صحت آن را بدانی، به وزیر بگو: آن را بشكند. وقتی وزیر آن را شكست، دود و خاكستر آن به صورت و ریش او می‌پرد.


وقتی محمد بن عیسی این سخنان را امام شنید، بسیار مسرور شد و دست مبارك آن حضرت را بوسیده و با مژده و شادی برگشت. چون صبح شد، به خانه‌ی حاكم رفتند و همان طور كه امام دستور داده بود، عمل كرند. سپس حاكم رو به محمد بن عیسی كرد و پرسید: چه كسی این راز را به تو خبر داد. وی گفت: امام زمان و حجت پروردگار. پرسید: امام شما كیست؟ او نیز یك یك ائمه را به وی معرفی كرد تا به امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسید.


حاكم گفت: دستت را دراز كن تا من گواهی دهم كه نیست خدایی مگر خداوند یگانه و این كه محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ بنده و پیامبر اوست. خلیفه‌ی بلافصل بعد از او امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ است، آن گاه به تمام امامان اقرار كرد و ایمانش نیكو شد. سپس دستور داد وزیر را به قتل رساندند و از مردم بحرین معذرت خواست و از آن پس نسبت به آنها نیكی كرد و آنها را گرامی داشت.[1]


12ـ پیام

آن بزرگوار، در فرازهای مهمی از تاریخ، پیام‌هایی برای جامعه‌ی شیعه یا برخی افراد می‌فرستد.


داستان فتوای حرمت استعمال تنباكو به میرزای شیرازی[2] و پیام به سید ابوالحسن اصفهانی و امام راحل ـ رحمه الله علیه ـ در واقعه‌ی بیست و یكم بهمن، نمونه‌های خوبی است.[3]


13ـ مسجدها و مقام‌ها (مسجد سهله، جمكران، امام حسن مجتبی ـ علیه السّلام ـ ...)


امام، جایگاه‌هایی را برای عبادت و توجه به خود می‌گزیند و با نشانه‌ها و كراماتی، همراه می‌كند و همگان را به آن جا فرا می‌خواند تا خدا را بخوانند و متوجه امام خود باشند و فرج او را كه فرج خود آنان است، بخواهند. در ایران اسلامی، مسجد جمكران، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.[4]


14ـ نیابت

قرار دادن حضرت نایبی را برای خود در ایام غیبت، یكی از مهمترین جلوه‌های محبت حضرت به شیعیان است:
«و أما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلی رواه حدیثنا.»[5]


15ـ تعلیم

حضرت، به برخی افراد دعاها و زیاراتی را تعلیم می‌دهد[6] و نیز پرسش‌های علمی بعضی از علما را پاسخ می‌گوید.[7] از جمله‌ی دعاها، زیارت آل یاسین، عظم البلاء[8]، زارت رجبیه است كه هر یك، دارای مضامین بسیار بلندی‌اند.


ـ حكایت سید رشتی و سفارش امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ بر خواندن نافله و عاشورا و جامعه، بسیار شنیدنی است.[9]


سید احمد موسوی رشتی معروف به سید رشتی گوید:در سال 1280 به قصد حج بیت الله الحرام از دارالمرز رشت، به تبریز آمدم و در خانه‌ی حاج صفر علی تاجر تبریزی معروف منزل كردم. چون قافله نبود، ماندم تا این كه حاج جبار جلودار سدهی اصفهانی به طرف «طرابوزن» بار برداشت. از او مركبی كرایه كرده، حركت كردیم.


چون به منزل اول رسیدیم، سه نفر دیگر به ترغیب حاج صفر علی به من ملحق شدند، یكی حاج ملا باقر تبریزی و حاج سید حسین تاجر تبریزی و حاج علی نامی كه خدمت می‌كرد. پس به اتفاق روانه شدیم تا رسیدیم به ارزنه الرّوم و از آنجا عازم طرابوزن شدیم. در یكی از منزل‌های بین این دو شهر، حاج جبّار جلودار، نزد ما آمد و گفت: این منزل كه در پیش داریم ترسناك است، قدری زود حركت كنید تا همراه قافله باشید.


این بیان حاج جبار بدین علت بود كه ما در سایر منزل‌ها اغلب از عقب قافله و با فاصله حركت می‌كردیم.به هر حال، ما حدود دو ساعت و نیم و یا سه ساعت به صبح مانده به اتفاق حركت كردیم. به اندازه‌ی نیم یا سه ربع فرسخ، از منزل خود دور شده بودیم كه هوا تاریك شده، برف باریدن گرفت، به طوری كه رفقا هر كدام سر خود را پوشانده و تند حركت می‌كردند. من نیز هر چه تلاش كردم كه خود را به آنها برسانم، ممكن نشد، تا آن كه آنها رفتند و من تنها ماندم. از اسب پیاده شده و در كنار راه نشستم و بسیار مضطرب بودم، چون بیش از ششصد تومان برای مخارج راه همراه نداشتم. بعد از تأمل و تفكّر، تصمیم گرفتم كه در همین موضع بمانم تا فجر طلوع كند و به منزل قبلی برگردم و از آنجا چند نفر محافظ برداشته و به قافله ملحق شوم.


در آن حال، پیش روی خود باغی دیدم. باغبانی كه در باغ بود، با بیلی كه در دست داشت به درختان می‌زد كه برف از آنها بریزد. او جلو آمد و با فاصله‌ی كمی ایستاد و فرمود: كیستی؟


عرض كردم: رفقا رفتند و من مانده‌ام، راه را گم كرده‌ام.


ایشان به زبان فارسی فرمودند: نافله بخوان تا راه را پیدا كنی. من مشغول نافله شدم. بعد از اتمام نماز شب دو مرتبه آمد و فرمود: نرفتی؟


گفتم: والله راه را نمی‌دانم. فرمود: زیارت جامعه بخوان.


من نیز كه زیارت جامعه را حفظ نداشتم و اكنون هم حفظ ندارم ـ هر چند زیاد به زیارت عتبارت مشرّف شده‌ام ـ از جا برخاستم و تمام زیارت جامعه را از حفظ خواندم.


ایشان باز نمایان شد و فرمود: نرفتی و هنوز هستی؟ من بی‌اختیار گریه افتادم و گفتم: هستم، راه را نمی‌دانم. ایشان فرمود: زیارت عاشورا بخوان.


زیارت عاشورا را نیز حفظ نداشتم و اكنون هم حفظ ندارم. پس برخاستم و مشغول خواندن زیارت عاشورا از حفظ شدم تا آن كه تمام لعن و سلام و دعای علقمه را خواندم. دیدم باز آمد و فرمود: نرفتی و هنوز هستی؟ گفتم: نه هستم تا صبح بشود.


فرمود: من تو را به قافله می‌رسانم. پس رفت و بر الاغی سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد. سپس فرمود: پشت سر من سوار شو. من نیز سوار شدم و دهانه‌ی اسب خود را كشیدم، اما حركت نكرد. ایشان فرمود: عنان اسب را به من بده. من دهانه‌ی اسب را به ایشان دادم. بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را به دست راست گرفت و به راه افتاد. اسب نیز به خوبی تمكین كرد.

 

--------------------------------------

[1] . بحارالانوار، ج52، ص178 ـ 180.
[2] . شیفتگان حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ، ج2، ص355؛ عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ و ...، ص48.
[3] . ر.ك، مجله‌ی انتظار، شماره 1، ص31.
[4] . النجم الثاقب، ص383.
[5] . كمال الدین، ج2، باب 45، ص238.
[6] . عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص57 ـ 74.
[7] . ر.ك: عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص15 ـ 28.
[8] . مكیال المكارم، ج1، ص334.
[9] . النجم الثاقب، ص602؛ مفاتیح الجنان (پس از زیارت جامعه).

 

 

 

 

براي  خواندن شماره قبل 202 را كليك كنيد

 

تهیه و تنظيم از  منتظر ظهور

andishe9_x@yahoo.com

 


[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:, در ساعت 21:49 | |
«ثقيف» نام مسجدي است....

ثقيف

«ثقيف» نام مسجدي است. امام باقر عليه السلام در ضمن حديثي فرمود: «وقتي که قائم قيام کرد، به کوفه مي رود و چهار مسجد را در آنجا ويران مي نمايد. هر مسجدي که در زمين مشرف (بر خانه هاي مردم) باشد، ويران مي کند و راهها را وسيع مي نمايد». گويا منظور چهار مسجدي است که دشمنان اهلبيت عليهم السلام هر يک از آنها را براي تشويق به نام يکي از دشمنان يا شرکت کنندگان در خون امام حسين عليه السلام ساختند آنها عبارتند از: مسجد ثقيف (به نام مغيرة بن شعبه ي ثقفي) ، مسجد اشعث (به نام اشعث بن قيس، سر کرده ي منافقين) ، مسجد جُرير (به نام جرير بن عبدالله، مخالف امام علي عليه السلام) و مسجد سمّاک (به نام سمّاک بن مخزومه اسدي، از فرمانروايان جنگ صفّين)

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در شنبه 24 دی 1390برچسب:, در ساعت 16:43 | |
جلوه‌هایی از مهر و محبت امام زمان - قسمت دوم

جلوه‌هایی از مهر و محبت امام زمان - قسمت دوم

 

"DeleAria Group www.delearia.com"

 

شاهد و مؤیّد این مدعا، روایتی است كه قطب راوندی، در خرایج آورده كه گفت:«جمعی از اهل اصفهان، از جمله ابوالعباس احمد بن النصر و ابو جعفر محمد بن علویه، نقل كردند كه: شخصی به نام عبدالرحمن، مقیم اصفهان شیعه بود. از او پرسیدند: «چرا به امامت حضرت علی النقی ـ علیه السّلام ـ معتقد شدی؟» گفت: «چیزی دیدم كه موجب شد من این چنین معتقد شوم. من مردی فقیر، ولی زباندار و پر جرأت بودم. در یكی از سال‌ها، اهل اصفهان مرا با جمعی دیگر برای شكایت به دربار متوكل بردند، در حالی كه بر آن دربار بودیم دستوری از سوی او بیرون آمد كه علی بن محمد بن الرضا ـ علیه السّلام ـ احضار شود. به یكی از حاضران گفتم: «این مرد كیست كه دستور احضارش داده شده؟» گفت: «او، مردی علوی است كه رافضیان، معتقد به امامتش هستند.»


سپس گفت: «چنین می‌دانم كه متوكل، او را برای كشتن احضار می‌كند.» گفتم: «از اینجا نمی‌روم تا این مرد را ببینم چگونه شخصی است؟» گوید: «آن گاه او، سوار بر اسب آمد و مردم از سمت راست وچپ راه، در دو صف ایستاده به او نگاه می‌كردند. هنگامی كه او را دیدم، محبتش در دلم افتاد. بنا كردم در دل برای او دعا كردن كه خداوند، شرّ متوكل را از او دفع كند، او، در بین مردم پیش می‌آمد و به كاكل اسبش نگاه می‌كرد، و به چپ و راست نظر نمی‌افكند، من در دل پیوسته برایش دعا می‌كردم. هنگامی كه كنارم رسید صورتش را به سویم گردانید. آن گاه فرمود: «خداوند، دعایت را مستجاب كند، و عمرت را طولانی، و مال و فرزندت را زیاد.»


از هیبت او، بر خود لرزیدم و در میان رفقایم افتادم. پرسیدند: «چه شد؟» گفتم: «خیر است». و به هیچ مخلوقی نگفتم.پس از این ماجرا، به اصفهان برگشتیم. خداوند، به بركت دعای او، راه‌هایی از مال بر من گشود، به طوری كه امروز، من، تنها، هزار هزار درهم ثروت در خانه دارم، غیر از مالی كه خارج از خانه، ملك من است، و ده فرزند دارا شدم، و هفتاد و چند سال از عمرم می‌گذرد. من، به امامت این شخص معتقدم كه آن چه در دلم بود، دانست و خداوند، دعایش را درباره‌ام مستجاب كرد.»[1]


می‌گویم: ای خدرمند! نگاه كن چگونه امام هادی ـ علیه السّلام ـ دعای این مرد را پاداش داد به این كه در حق او دعا كرد به آن چه دانستی، با این كه در آن هنگام او از اهل ایمان نبود، پس آیا چگونه درباره‌ی حضرت صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ فكر می‌كنی؟ به گمانت اگر برایش دعا نمایی، او دعای خیر در حقت نمی‌كند، با این كه تو از اهل ایمان هستی؟ نه! سوگند به آن كه انس و جن را آفرید، بلكه آن جناب برای اهل ایمان دعا می‌كند، هر چند كه خودشان از این جهت غافل باشند، زیرا كه او، ولیّ احسان است.


در تأیید آن چه در این جا ذكر شد، یكی از برادران صالح، برایم نقل كرد كه آن حضرت ـ علیه السّلام ـ را در خواب دیده، آن حضرت، به او فرمودند:


«من، برای هر مؤمنی كه پس از ذكر مصائب سید الشهداء در مجالس عزاداری، دعا كند، دعا می‌كنم.»
از خداوند، توفیق انجام دادن این كار را خواهانیم كه البته او، مستجاب كننده‌ی دعاها است.[2]


7ـ آمین بر دعاهای دوستداران خود

امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ برای دعاهای ما «آمین» می‌گوید. امام امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ به زُمَیْله می‌فرماید: ای زمیله! هیچ مؤمنی نیست كه بیمار شود، مگر این كه به مرض او مریض می‌شویم، و اندوهگین نشود مؤمنی، مگر این كه به خاطر اندوه او، اندوهگین گردیم، و دعایی نكند مگر این كه برای او آمین گوییم، و ساكت نماند مگر این كه برایش دعا كنیم.[3]


8ـ نامه (به شیخ مفید، سید ابوالحسن اصفهانی و...)

«إنّه قد أذن لنا فی تشریفك بالمكاتبه. هذا كتابنا إلیك أیّها الأخ الولی.»
«هذا كتابنا بإملائنا و خطّ ثقتنا. هذا كتاب إلیك... ولا تظهر علی خطنا الذی سطرناه.»[4]
«ارخص نفسك و اجعل مجلسك فی الدهلیز و اقض حوائج الناس، نحن ننصرك»؛
«خودت را برای مردم ارزان كن و در دسترس قرار بده، محل نشستنت را در دهلیز خانه‌ات انتخاب كن، تا مردم، سریع و آسان، با تو ارتباط داشته باشند و حاجت‌های مردم را برآور. ما، یاریت می‌كنیم.»[5]


9ـ عیادت

داستان‌های متعددی از عیادت حضرت حجت ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ از دوستداران خود در كتاب‌ها نوشته شده است. از جمله‌ی آنها عیادت حضرت، از حاج ملا عباس تربتی و حاج سید عبدالله رفیعی است.[6]


10ـ تشییع

حضرت، در تشییع جنازه‌ی برخی دوستداران مخلص خود، شركت می‌كند. در این مورد، نمونه‌های فراوانی است:
ـ حضرت آیت الله امامی كاشانی، در جلسه‌ی سوم مجلس ختمی كه در «مسجد اعظم قم»، از طرف اساتید حوزه‌ی علمیه‌ی قم برگزار شده بود، در سخنرانی خود فرمودند: یكی از افرادی كه مورد وثوق است و گاهی اخباری را در دسترسم قرار می‌دهد، گفت: «به منظور شركت در تشییع جنازه‌ی حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی ـ رحمه الله علیه ـ از تهران به قم رفتم و به مسجد امام حسن مجتبی ـ علیه السّلام ـ رسیدم. در آنجا به دو نفر از اصحاب حضرت حجت، أرواحنا فداه، برخورد كردم. آنان به من گفتند: «امام زمان ـ علیه السّلام ـ در مسجد امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ تشریف دارند، برو آقا را ملاقات كن.» با عجله، خودم را به مسجد امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ رساندم و وارد مسجد شدم. در آن هنگام اذان ظهر را گفته بودند. من، متوجه شدم كه حضرت، با سی نفر از اصحاب، مشغول نماز هستند. اقتدا كردم. بعد از نماز، حضرت فرمودند: «ما، از همین جا تشییع می‌كنیم...». از مسجد خارج شدیم و دنبال جمعیت، با آقا رفتیم تا به صحن رسیدیم.»[7]


ـ مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی، پدر آیت الله العظمی حاج سید علی سیستانی، دامت بركاته، در مشهد مقدس، برای آن كه به محضر امام زمان ـ علیه السّلام ـ شرفیاب شود، ختم زیارت عاشورا را چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می‌كند.


ایشان می‌فرمود: «در یكی از جمعه‌های آخر، ناگهان، شعاع نوری را مشاهده كردم كه از خانه‌ای نزدیك به آن مسجدی كه من در آن مشغول به زیارت عاشورا بودم، می‌تابید. حال عجیبی به من دست داد و از جای برخاستم و به دنبال آن نور، به در آن خانه رفتم. خانه‌ی كوچك و فقیرانه‌ای بود كه از درون آن، نور عجیبی می‌تابید. در زدم. وقتی در را باز كردند، مشاهده كردم كه حضرت ولی عصر امام زمان ـ علیه السّلام ـ، در یكی از اتاق‌های آن خانه، تشریف دارند و در آن اتاق، جنازه‌ای را مشاهده كردم كه پارچه‌ای سفید روی آن كشیده بودند.


وقتی كه من وارد شدم و اشك ریزان سلام كردم، حضرت، به من فرمودند: «چرا این گونه به دنبال من می‌گردی و این رنج‌ها را متحمل می‌شوی؟! مثل این باشید (اشاره به آن جنازه كردند) تا من به دنبال شما بیایم.» بعد فرمود: «این، بانویی است كه در دوره‌ی بی‌حجابی (دوران رضا خان پهلوی)، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند.»![8] و [9]


11ـ دفع بلا
«أنا خاتم الأوصیاء و بی یدفع الله عزّوجلّ البلاء عن أهلی و شیعتی»؛
«من، آخرین وصیّ‌ام و خداوند، به واسطه‌ی من بلا را از اهل و شیعیان من دور می‌سازد.»[10]
داستان انار، نمونه‌ای از برطرف شدن بلا به واسطه‌ی امام زمان ـ علیه السّلام ـ است.


ـزمانی كه شهر بحرین در تصرف غربی‌ها بود، شخصی را به حكومت آنجا گماشتند تا موجب آبادی بیشتر بحرین شود و بهتر بتواند به وضع مردم رسیدگی كند. این حاكم، مردی ناصبی بود و وزیری داشت كه تعصبش از وی بیشتر بود.


آن وزیر نسبت به مردم بحرین كه دوستدار اهل‌بیت ـ علیهم السّلام ـ بودند، بسیار دشمنی می‌نمود و برای نابودی و ضرر زدن به آنها حیله‌ها می‌كرد. یك روز وزیر در حالی كه اناری در دست داشت، نزد حاكم رفت و انار را به او داد. حاكم دید بر روی پوست انار چنین نوشته شده است:


«لا اله الا الله، محمد رسول الله، ابوبكر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول الله» حاكم وقتی كه به دقت به آن نگریست، دید این عبارت به طور طبیعی در پوست انار نوشته شده است و ساخته‌ی دست بشر نمی‌باشد و از این نظر در شگفت ماند! حاكم به وزیر گفت: این دلیل روشن و برهان محكمی بر ابطال مذهب شیعیان است، نظر تو در این باره چیست؟ وزیر گفت: این جماعت، متعصب بوده و منكر دلایل هستند. امر كن كه آنها را حاضر كنند و این انار را به آنها نشان بده، اگر پذیرفتند و به مذهب ما در آمدند كه شما ثواب فراوان برده‌اید و چنانچه نپذیرفتند و همچنان بر گمراهی خود باقی ماندند، آنها را در قبول یكی از سه چیز مخیر كن: یا حاضر شوند كه با ذلت و خواری مثل یهود و نصارا جزیه بدهند، یا جوابی برای این دلیل بیاورند، یا این كه مردان آنها كشته شوند و زنان و بچه‌هایشان اسیر و اموالشان مصادره شود. حاكم، رأی وزیر خود را مورد تحسین قرار داد و بزرگان شیعه را احضار كرد، انار را به آنها نشان داد و گفت: اگر جواب قانع كننده‌ای نیاورید یا باید كشته شو و زنان و بچه‌هایتان اسیر و اموالتان ضبط شود، یا همچون كفار جزیه بپردازید. آنها چون انار را دیدند، سخت شگفت زده شدند و در آن حال، نتوانستند جواب شایسته‌ای بدهند.


پس از چند لحظه بزرگان شیعه به حاكم گفتند: سه روز به ما مهلت بده، تا جوابی كه مورد پسند واقع شود، آماده كنیم و گرنه هر طور كه خواستی میان ما حكم كن.

 

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در جمعه 23 دی 1390برچسب:, در ساعت 1:4 | |
حتما" ببینید


[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:, در ساعت 22:25 | |
دلم تنگ است دلم میسوزد از ....

"DeleAria Group www.delearia.com"

در چنین هنگامی داستان عاشق و معشوق , داستان پروانه و سوختن و فدا شدن و نور شدن است كه عاشق جز از معشوق نبیند,. بابی انت و امّی؛ یعنی فدایت شوم, در تو نیست و نابود شوم به گونه ایی كه نه اسمی بماند و نه رسمی.

 

من خسی بی سر و پایم كه به سیل افتادم او كــه می رفت مرا هم بـه دل دریـا بـرد

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ذره ای بــودم و مهــر تــو مرا بــالا بـرد

 

خم ابروی تو بود و كـف مینوی تـو بـود كه به یك جلوه زمن نام و نشان یكجا برد[1]

 

و اینجاست كه عاشقان حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ این گونه با محبوب خویش سخن می رانند كه: فابذل نفسی و مالی و ولدی و اهلی و جمع ما خوّلنی ربّی بین یدیك؛[2] آن چه را از مال و جان و فرزندان و خانواده و تمام آن چه خدایم به من عطا كرده در مقابل شما می بخشم.

 

محبت و هدایت

با همه ی وجود, همراه او می روی كه مبادا از راه بمانی. امیر مؤمنان فرمود: بنگرید به دودمان پیامبرتان و به جهتی كه در حیات انتخاب كرده اند ملتزم باشید و از اثر آنان پیروی كنید؛ آنان هرگز شما را از هدایت بیرون نخواهند برد و به ضلالت و هلاكت بر نخواهند گرداند اگر آنان از طلب چیزی باز ایستادند شما هم بایستید و اگر حركت كردند, شما هم حركت كنید؛ از آنان سبقت نگیرید كه گمراه شوید و از آنان عقب نمانید كه به هلاكت افتید.[3]

 

لوازم محبت

اینجاست كه اگر محب صادق گشتی, رنگ محبوب بخو می گیری و بوی او داری. عبدالله ابن حمّاد به سال 229 به واسطه مردی از امام صادق ـ علیه السّلام ـروایت كرده كه یكی از یاران آن حضرت بر او وارد شد و عرض كرد فدایت گردم به خدا قسم من, شما و هر كس كه دوستدار شماست را دوست می دارم, ای سرورم چقدر شیعه شما زیاد است حضرت فرمود: بگو آنان چه مقدارند؟

 

عرض كرد بسیار زیاد حضرت فرمود می توانی آنان را بشماری؟

 

عرض كرد: تعداشان بیشتر از اینهاست, امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: آگاه باش هرگاه آن عده وصف شده كه سیصد و ده و اندی هستند شمارشان كامل شود آنگاه چنان كه شما می خواهید، خواهد شد. لكن شیعه ماكسی است كه با عیب جویان ما هم نشینی نمی كند و با بدگویان ما, هم سخن نمی شود و آنان را كه با ما دشمن هستند دوست نمی دارد و با دوستان ما دشمنی نمی ورزد و مانند كلاغ حرص نورزد و ... [4]

 

هر گاه سنخیت با محبوب پیدا كنی, او تو را دعوت خواهد كرد, چرا كه نه تنها تو عاشق او هستی كه او عاشق تر! نه تنها تو منتظر دیدن او هستی كه آن عزیز زهرا هم در دیدن چنین عاشقانی در انتظار! به علی ابن مهزیار اهوازی فرمود: یا اباالحسن قد كنا نتوقعك لیلاً و نهاراً ما الذی اَبطأ بك علینا؟[5] شب و روز انتظار آمدن تو را داشتیم چه چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟!

 

دلت را خانه ی ماكـن, مصفا كردنش با من به مادرد دل افشا كن, مداوا كردنش با من

اگـر گـم كرده ای ای دل كلید استجابت را بیا یك لحظه با ما باش پیدا كردنش با من

اگر عمری گنه كردی مشو نومید از رحمت تو نام توبه را بنویس امضا كردنش بـا من

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:, در ساعت 20:1 | |
هرجمعه منتظرم منتظر آمدنت

منتظرم

*هرجمعه منتظرم منتظر آمدنت*

نگاه به اطراف می اندازم تو را نمی بینم

*چشمانم بارانی میشود تو را نمی بینم*

صدایت میکنم جوابی نمی شنوم

*گلویم را بغض گرفته*بغض را در دل خود فرو میبرم*

وبه حال خود میگریم

*میگریم از نیامدن تو*

ولی هنوزهر جمعه منتظرم*وبر لب میگویم

((اللهم عجل لولیک الفرج))

پس زودتر بیا

و دل های منتظران را منتظر نگذار

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, در ساعت 12:21 | |
و خدا خواست که.....

و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر



شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟!







آيا به راستي ما منتظران واقعي هستيم؟

مايي كه نام انسان رويمان نهادند ..!

ما كه مدعي عشقش هستيم ..!

و حتي در فرستان صلوات نيز ،

دعاي تعجيل در فرج اش رو سانسور مي نماييم..!

زورمان مي آيد تا ته صلوات رو يكنواخت بخوانيم ..!

به بند آخر نرسيده سست مي شويم...

چرا در قنوت دستانمان دعاي فرجش رو زمزمه نمي كنيم؟

تا خدا در بهترين دقايق خلوتمان با او ،

خواهش مان را گوش دهد؟!



چرا فكر نميكنيم شايد...

شايد از شنيدن صداي ما ،

عطش انتظارمان هويدا گردد ؟!!



به راستي شمارگان 313 در برابر جمعيت جهان

و حتي نسبت به تعدا مردمان كشور خودمون ،

جمعيت اندكي به شمار نمي آيد ؟!!

يعني از بين اين همه مدعي تعجيل در ظهور تنها اين تعداد ؟!!

پس نبايد شرمنده باشيم،

از مادر بزرگوارش ؟!!

نبايد خجالت بكشيم ،

از نام مسلمان بودنمان ؟!!



مايي كه براي قبولي در كنكور ،

شب ها و روزها منتظريم،

دعا ميكنيم،

نذر ميكنيم،

التماس ميكنيم،

براي فرج مولايمان چرا اينگونه ايم؟!



بگوييد اين چگونه انتظاري است؟!



ما منتظر واقعی نیستیم...

منتظر واقعی یوسف فقط یعقوب بود...


 

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در چهار شنبه 20 مهر 1390برچسب:, در ساعت 11:25 | |
یا با صالح

بازم دلم گرفته

گریم اختیاری نیست

آخه جز گریه مرا کاری نیست

(یا ابا صالح)

بازم پنج شنبه آمد بازم یه حس غریب میگه شاید فردا روز موعود باشه

ولی

 آقا جوون

اگه بیای من یکی که شرمنده روی شما هستم

حالا میخوام از همه همسنگرام بپرسم

کدومتون شرمنده روی

(ابا صالح)

نیستید

اللهم عجل لولییک الفرج و العافیه النصر

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:, در ساعت 16:17 | |
آمدنت را به انتظار مینشینیم

سلام 

جاده های جمکرانی به ناله در آمده اند و آفرینش یکصدا تو را می خوانند که ما را دریاب.

 

تو را استغاثه می کنند که «این معز الاولیاء... »،

 

تو را تمنا می کنند که «این الطالب بدم المقتول بکربلاء»،

 

بگو ظهورت کی در می یابد وجود خسته ما را...!
 
و سالهاست در پس پرده اشک، کوچه باغ نگاه مهربانت را در تجسّم آه می بینم،

سالهاست نگاهم بی ترانه حرفهایت مانده،

و سالهاست دیوار زمان، انتظار شکستن را می کشد...

ابراهیم بت شکن دوران، فرزند ناجی نوح...!

بیا و کشتی عشقت را به عاشقان بی قرار عرضه دار

و مگذار در اقیانوس پر تلاطم عشق و فراق جان دهیم.

مهربانم چه قرن ها، چه عصرها و چه جمعه ها که زمان به انتظار آمدنت

بر سر راهت به انتظار نشست و تو ای معشوق زیبنده عرش و فرش

حتی به ناز نیم نگاهی بر قامت خمیده منتظران دیرینه ات نینداختی.

مهربانم دیگر سکوت چشمها شکسته، بغض های نشکفته باز شده،

قلبهای بی آهنگ تپیدن گرفته و آغوش زمان به آمدنت گشوده گشته.

عزیزم هر روز بر کوچه های سرد و یخ بسته ظلمت قدم می نهم

آنقدر بوی نفرت از وجود دیوان آدم نما برخاسته،

آنقدر زمین سرد است که تنها قدمهای گرم تو

یارای آب کردن برفهای زمستان بی بهایش را دارد،

مهربانم چشمهایم در این ظلمت نمی بیند،

چراغ فروزان راهم بیا...!

همین جمعه بیا مهربانم...!
 
 

 

 

هفت شهر عشق را عطار گشت ، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

 

آمدنت را به انتظار می نشینم .

سال هاست که دیدگان منتظرم به طلوع روشن تو خیره مانده است .

با حس غریب حضورت در نبودنت ،انس گرفته ام .

همدم لحظه های تنهایی ام ، اشک فراق توست که پهنای صورتم را برای خیر مقدم تو ، فرش می کند .

صبح های غیبتت ، غروب ندبه های دلتنگی است .

کمیل سجده های ارادتم را به نجوای توسل نامت دخیل می بندم .

شمارگان نفس هایم د انه های تسبیح انتظار را به پای ظهورت بی قرارمی سازد .

بیا که رویای  روً یت رویت ، تلاطم شب های بیداری من است .

بیا که آمدنت را انتظار ، کافی نیست .

 

 

 

مولای من!

 

در میان شیعیان شما دلهایی است که مشتاق شما هستند

میان این دلها شما غریب نیستی آقا...

دلهایی هستند که شمارا طرد نکرده اند...

دلهایی است که از شما روگردان نیستند...

دلهایی هست که صدای "هل من ناصر ینصرنی" شما را درک می کنند.

 

آقا جان!

همه این دلها در روز جمعه زانوی غم به بغل می گیرند

و "این بقیه الله" را ندبه می کنند...!

 

یا مولا!

شما غریب نیستی ب عضی ازاین دلها غریب اند...!

 

مولای من!

تو را از خودت خواستن شیرینی مناجات من است.

 

گل نرگس!

خسته ام از این هیاهوها، به کدامین جمعه پناه ببرم؟!!

 


 

 


 

درد دل با امام زمان "عج"

وبلاگ مذهبی شور حسین


[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در یک شنبه 3 مهر 1390برچسب:, در ساعت 15:35 | |
علائم ظهور حضرت مهدى (ع )

در اينجا به ذكر قسمتى از نشانه هاى ظهور حضرت قائم آل محمد (اَرْواحُنا فَداه ) مى پردازيم كه پيش از ظهور آن حضرت رخ مى دهد:
1 - خروج سفيانى (سفيانى ، يكى از طاغوتهاى مقدّس مآب از نسل ابوسفيان است و در شام به دست سپاه حضرت مهدى (عليه السلام ) شكست خورده و كشته مى شود).

2 - كشته شدن سيّدِ حسنى (جوان خوش صورت از آل امام حسن (عليه السلام ) با سپاهش به حمايت از امام زمان (عليه السلام ) برمى خيزد و سرانجام ، به شهادت مى رسد).

3 - اختلاف بنى عبّاس در رياست دنيا.
4 - گرفتن خورشيد در نيمه ماه رمضان .
5 - گرفتن ماه در آخر آن ماه ، برخلاف عادت (و نظم فلكى ).
6 - فرو رفتن زمين بيداء (زمين بين مكّه و مدينه ).
7 - فرو رفتن زمين در نقطه اى از مشرق و مغرب .
8 - توقّف خورشيد، هنگام اوّل ظهر تا وسط وقت عصر.
9 - طلوع خورشيد از مغرب .
10 - كشتن نفس زكيّه در پشت كوفه همراه هفتاد نفر از نيكان .
11 - سر بريدن يك مرد هاشمى بين حجرالا سود و مقام ابراهيم (عليه السلام ) .
12 - ويران شدن ديوار مسجد كوفه .
13 - به اهتزاز درآمدن پرچمهاى سياه از جانب خراسان .
14 - خروج يمانى (يمانى از مردان نيك و طرفدار امام زمان (عليه السلام ) است ) كه به حمايت از آن حضرت ، با سپاه خود برمى خيزد.

15 - ظهور مغربى در مصر و حكومت او بر مردم شام .
16 - فرود تركها به جزيره .
17 - ورود روميان به رمله .
18 - طلوع ستاره درخشان در سمت مشرق كه همچون ماه مى درخشد سپس دو جانب آن خم گردد كه نزديك شود كه آن دو جانب به همديگر متّصل شوند.
19 - پديد آمدن سرخى در آسمان كه در فضا پراكنده گردد.
20 - آتشى در طول مشرق ، آشكار شود و سه روز يا هفت روز در آسمانى باقى بماند.
21 - پاره نمودن عرب اسارت خود را و حكومت عرب بر شهرها و كشورها.
22 - بيرون رفتن عرب از تحت نفوذ سلطان عجم .
23 - كشتن امير مصر، توسّط مردم مصر.
24 - خراب شدن شام .
25 - اختلاف سه پرچم در شام (كشمكش سه گروه ).
26 - ورود دو پرچم قيس و عرب به كشور مصر.
27 - به اهتزاز درآمدن پرچمهاى قبيله كنده  در خراسان .
28 - آمدن اسبهايى از جانب مغرب ، تا اينكه در كنار حيره (نزديك كوفه ) بسته شوند.
29 - برافراشته شدن پرچمهاى سياه از جانب مشرق به سوى حيره .
30 - طغيان آب فرات ، به طورى كه سرازير كوچه هاى كوفه گردد.
31 - خروج شصت دروغگو كه همه آنان ادّعاى نبوت مى كنند.
32 - خروج دوازده نفر از نژاد ابوطالب (عليه السلام ) كه همه آنان ادّعاى امامت براى خود دارند.
33 - سوزاندن مردى بلند مقام از شيعيان بنى عبّاس بين سرزمين جلولاء (واقع در هفت فرسخى خانقين ) و سرزمين خانقين .
34 - بستن پلى نزديك محله كرخ بغداد.
35 - برخاستن باد سياهى در بغداد، در آغاز روز.
36 - زلزله شديد در بغداد.
37 - فرو رفتن بيشتر شهر بغداد در زمين بر اثر زلزله .
38 - ترس عمومى كه عراق و بغداد را فراگيرد.
39 - مرگهاى سريع و عمومى در بغداد.
40 - كم شدن اموال و انسانها و محصول كشاورزى .
41 - پيدايش ملخ در فصل خود و در غير فصل خود تا آنجا كه زراعتها و غلاّت را از بين ببرد.
42 - كم شدن غلاّت و محصولات گياهى .
43 - اختلاف و كشمكش در ميان دو صنف از عجم و خونريزى بسيار بين آنان .
44 - بيرون آمدن بردگان از زير فرمان اربابان و كشتن اربابان .
45 - مسخ شدن جمعى از بدعتگذاران ، به صورت ميمون و خوك .
46 - پيروزى بردگان بر شهرهاى اربابان .
47 - نداى (غيرعادى ) از آسمان بر همه جهان به طورى كه هركسى در هر زبانى باشد آن ندا را به زبان خودش مى شنود.
48 - پيدايش صورت و سينه انسان در قرص خورشيد.
49 - مردگانى زنده از قبرها بيرون آيند و به دنيا بازگردند و به ديد و بازديد با همديگر بپردازند.
50 - در پايان همه ، 24 بار، باران پى در پى مى آيد و زمين خشك را پس از مرگش ، زنده و سبز و خرّم مى كند و به دنبال آن بركتهاى زمين بروز مى نمايد و در دسترس قرار مى گيرد.

و بعد از اين حوادث ، هرگونه بلا و ناراحتى و گرفتارى معتقدين به حق از شيعيان حضرت مهدى (عليه السلام ) برطرف مى گردد، در اين هنگام آنها آگاه شوند كه امام عصر (عَجَّلَ اللّه تعالى فَرَجَه الشّريف ) در مكّه ظهور كرده است براى يارى او به سوى مكّه رهسپار شوند، چنانكه روايات ، بيانگر اين مطلب است .
اين نشانه هايى كه ذكر شد، پاره اى از آنها حتمى است و پاره اى مشروط به شرايطى است و خداوند داناتر است كه چه خواهد شد و ما آنچه را نقل كرديم ، از كتب از حديث و روايات ، گرفته شده ، از خداى بزرگ كمك مى جوييم و از درگاه او توفيق سعادت مى خواهيم .

 

 
[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در شنبه 2 مهر 1390برچسب:, در ساعت 13:30 | |
آنگونه که از احاديث بر مي آيد، يکي از اقامتگاههاي حضرت قائم (عج)...

آنگونه که از احاديث بر مي آيد، يکي از اقامتگاههاي حضرت قائم (عج) «سرزمينهاي دور دست» است.

لازم به توضيح نيست که سرزمينهاي دور دست نام مکان مشخّص و اسم خاصّ نمي باشد.

 در توقيع شريفي که در سال 410 هـ ق از ناحيه ي مقدّسه ي آن حضرت به افتخار «شيخ مفيد» صادر شده است و با خطّ شريف حضرت حجّت (عج) شرف تحرير يافته، چنين آمده است:

 «اگر چه ما در سرزمين دوردستي سکني گزيده ايم که از جايگاه ستمگران به دور هستيم، زيرا که خداوند مصلحت ما و شيعيان مؤمن ما را در اين ديده که تا حکومت دنيا در دست تبهکاران است در اين نقطه ي دوردست مسکن نمائيم،

 ولي از اخبار شما آگاهيم. و هرگز چيزي از اخبار شما بر ما پوشيده نيست».

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 18:50 | |
از نامهاي مادر گرامي امام عصر (عج)....

 

« صقيل »

از نامهاي مادر گرامي امام عصر (عج) است. هر شيء نوراني، صيقلي و جلا داده شده را، «صيقل» مي گويند. علامه مجلسي مي فرمايد: «نرجس خاتون پس از آنکه به آن وجود نوراني حامله شد، هاله اي از نور و ضياء او را فرا گرفت، آنگاه به جهت اين نورانيّت فوق العادّه، او را «صيقل» نام نهادند».

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 18:49 | |
محدّثان معتبر از شيعه و سنّي،

محدّثان معتبر از شيعه و سنّي، بنابر احاديث بسيار از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلّم و امام علي عليه السلام و ديگر امامان عليه السلام، شمايل و اوصاف امام مهدي (عج) را در کتابهاي خويش آورده اند: «چهره اش گندمگون، ابروانش هلالي و کشيده، چشمانش سياه و درشت و جذاب، شانه اش پهن، دندانهايش برّاق و گشاده، بيني اش کشيده و زيبا، پيشانيش بلند و تابنده، استخوان بندي اش استوار و صخره سان، دستان و انگشتانش درشت، گونه هايش کم گوشت و اندکي متمايل به زردي که از بيداري شب عارض شده،خالي مشکين بر گونه ي راستش پيچيده و محکم، موي سرش بر لاله ي گوش ريخته و به قولي به دوشش ريخته، اندامش متناسب و زيبا و نگاهش دگرگون کننده، خروشش درياسان فريادش همه گير و...

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 18:48 | |
پرچمهای سیاه

« پرچمهاي سياه »

از روزگاران قديم که سخن از مهدي منتظر (عج) به ميان آمده، و در احاديثي که در اين زمينه از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم و ائمّه ي طاهرين عليهم السلام رسيده است،

 از «رايات سود خراسان» (يعني پرچمهاي سياه که از سوي خراسان (ايران) مي آيد و مردمي که با آن پرچمها حرکت مي کنند) گفتگو شده است.

 طبق روايات آنان در شمار ياران مهدي (عج) در مي آيند، و او را ياري مي کنند، تا حکومت جهاني عدل و داد را پي ريزد و بر سر کار آورد.

 در روايتي آمده: «هر گاه ديديد که رايات سود (پرچمهاي سياه) از سوي خراسان (ايران) آمدند، خود را به آن پرچمها برسانيد، اگر چه خويشتن را به روي برف بکشيد،

زيرا

مهدي خليفة الله،

در ميان آنان است»

(عقدالدرر، ص 125) برخي از اهل سنّت گفته اند:مقصود از اين پرچمهاي سياه، پرچمهاي اصحاب مهدي (عج) است، نه پرچمهاي سياهي که با «ابومسلم خراساني» بود

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 18:47 | |
از القاب حضرت قائم

 
از القاب حضرت قائم (عج) است. ظاهراً مراد از «ايدي» که جمع «يد» است، در اينجا، به معني نعمت باشد. شيخ صدوق در «اکمال الدين» و ابن شهر آشوب در «مناقب»، از امام کاظم عليه السلام روايت کرده اند که حضرت در تفسير آيه ي شريفه ي 20 سوره لقمان فرمود: «نعمت ظاهر، امام ظاهر است و نعمت باطنه، امام غايب است و در مواضع بسياري از قرآن، نعمت به امام عليه السلام تفسير شده است

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 18:46 | |
غيبت پنهان بودن حضرت از نگاه معرفتي انسان ها است،

«غيبت» در اصطلاح براي کسي استعمال مي شود که مدتي در جايي حضور دارد و پس از آن در آن محل حاضر نمي شود و در فرهنگ «مهدويّت» به پنهان شدن حضرت مهدي عليه السلام از ديدگان مردم گفته مي شود. غيبت را مي توان در اينجا به سه معنا تفسير کرد: اول اینکه آن حضرت در درون جوامع بشري زندگي نمي کند و در دسترس مردم نيست که بسان ديگر انسان هاي عادي هرکس خواست او را ببيند و آشنا و بيگانه و دوست و دشمن او را ملاقات کنند. دوم اینکه حضرت مهدي عليه السلام در ميان همين جامعه و همين انسان ها است؛ اما به قدرت خدا، هرگاه اراده کند از برابر چشم ها ناپديد مي گردد و ديدگان مردم - با اينکه آن حضرت موجود و حاضر است - او را نمي بينند؛ همان گونه که موجودات ديگري چون فرشتگان، ارواح و جن را نمي بينند و سوم اینکه غيبت پنهان بودن حضرت از نگاه معرفتي انسان ها است، به اين معنا که آن حضرت را مي بينند ولي نمي شناسند.

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 18:42 | |
از القاب مشهور حضرت ولي عصر (عج) است

رسول گرامي اسلام صلّي الله عليه و آله در خطبه غديريه فرمود: «ألا إنّهُ وارِثٌ کُلُّ عِلْمٍ وَ مُحيطُ بِه : به درستي که او (حضرت قائم (عج)) وارث هر علمي است و به آن احاطه دارد». حضرت مهدي (عج) وارث نشانه هایی از انبياء گذشته است.

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 18:39 | |
حضرت مهدى(عج) در احاديث قدسى


1 ـ خداوند فرمود: «اى پيامبر! بوسيله تو و پيشوايان از نسل تو بر بندگان خويش رحمت میآورم، و به وسيله قائم از بين شما، زمين خود را با تسبيح و تقديس و تهليل و تكبير و بزرگداشت مقام الوهيّت، آباد میسازم.
و به وجود او زمين را از دشمنانم پاك میكنم و آن را ميراث اولياى خويش قرار مىدهم، و به وسيله او كلمه توحيد را تعالى بخشيده، كلمه كافران را به سقوط میكشانم، و به دست او و با علم خود سرزمينها و دل بندگانم را حياتى تازه میبخشم و گنجها و ذخيرههاى پنهان را به مشيت خود برايش آشكار میسازم.
و با اراده خود او را بر نهانىها و مكنونات قلبى ديگران آگاه مىگردانم و با فرشتگان خود او را يارى مىرسانم تا در اجراى فرمان من و تبليغ دين من مددكار او باشند. او به حقيقت ولىّ من است و به راستى هدايتگر بندگان من مىباشد.»
2 ـ امام باقر(عليه السلام) در وجه نامگذارى حضرت «مهدى (عليه السلام)» به «قائم آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)» حديثى قدسى روايت فرمود: «زمانى كه جدم حسين كه صلوات خدا بر او باد به شهادت رسيد، فرشتگان با گريه و زارى به درگاه خداوند عزوجلّ ناليدند و گفتند: پروردگارا! آيا از آنان كه برگزيده و فرزند برگزيده تو را، و امام انتخاب شده از بين خلق را كشتند، در میگذرى؟!
خداوند به آنان وحى فرمود كه: «فرشتگان من آرام گيريد. سوگند به عزّت و جلالم كه از آنان انتقام میگيرم اگرچه بعد از گذشت زمانى طولانى باشد.» سپس فرزندان از نسل حسين (عليه السلام) را كه پس از او به امامت میرسند به ملائكه نشان داد و آنان شاد شدند.
در بين اين پيشوايان، يك نفرشان به نماز ايستاده بود «فإذا احدهم قائم يصلّى فقال اللّه عزّوجلّ: بذلك القائم أنتقم منهم.» خداوند عزّوجلّ فرمود: به وسيله آن «قائم» از دشمنان و قاتلان حسين(عليه السلام)انتقام مىگيرم.»

منبع :در انتظار منجی 

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 18:36 | |
نازنين اينجا خدا هم پيششان محبوب نيست
اينجا کسي يعقوب نيست
لحظه اي چشمانشان از دوريت مرطوب نيست
اي گل زيباي من از غربتت اشکي نريز
نازنين اينجا خدا هم پيششان محبوب نيست
گر چه در هر جمعه اي زيبا دعايت مي کنند
بهترينم اين دعا جنسشان مرغوب نيست
ظاهرا از عشقتان دم ميزنند
اي گل ولي ...
[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 18:35 | |
«اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَك، فَاِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلَتُ عَنْ دينى»


 

روزي بر صفحه اي از تقويم ها خواهند نوشت:

روز ظهور مهدي موعود (تعطيل)

و به زودي در كنار خرابه اي در مدينه تابلوي زير ديده خواهد شد:

پروژه ي حرم مطهر حضرت زهرا س

كارفرما: امام مهدي

پيمانكار: ياران حضرت

مساحت: وسعت دل تمام شيعيان

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در سه شنبه 29 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 1:0 | |
مژده ظهور ازقول آیت الله بهجت(ره)

این روزها در برخی از محافل دینی به نقل از:

مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بهجت(دامت برکاته)

گفته می شود که ایشان در قبال سوالی مبنی بر

 بشارتهایی درباره ظهور فرموده اند که ظهور نزدیک است

آنقدر نزدیک که حتی افراد سالخورده نیز می توانند:

به درک واقعه ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) امیدوار باشند...

لینک ادامه مطلب

www.montazeranevali.blogfa.com/post-45.aspx

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 23:55 | |
آمدنت را به انتظار مینشینیم

جاده های جمکرانی به ناله در آمده اند و آفرینش یکصدا تو را می خوانند که ما را دریاب.

 

تو را استغاثه می کنند که «این معز الاولیاء... »،

 

تو را تمنا می کنند که «این الطالب بدم المقتول بکربلاء»،

 

بگو ظهورت کی در می یابد وجود خسته ما را...!
 
و سالهاست در پس پرده اشک، کوچه باغ نگاه مهربانت را در تجسّم آه می بینم،

سالهاست نگاهم بی ترانه حرفهایت مانده،

و سالهاست دیوار زمان، انتظار شکستن را می کشد...

ابراهیم بت شکن دوران، فرزند ناجی نوح...!

بیا و کشتی عشقت را به عاشقان بی قرار عرضه دار

و مگذار در اقیانوس پر تلاطم عشق و فراق جان دهیم.

مهربانم چه قرن ها، چه عصرها و چه جمعه ها که زمان به انتظار آمدنت

بر سر راهت به انتظار نشست و تو ای معشوق زیبنده عرش و فرش

حتی به ناز نیم نگاهی بر قامت خمیده منتظران دیرینه ات نینداختی.

مهربانم دیگر سکوت چشمها شکسته، بغض های نشکفته باز شده،

قلبهای بی آهنگ تپیدن گرفته و آغوش زمان به آمدنت گشوده گشته.

عزیزم هر روز بر کوچه های سرد و یخ بسته ظلمت قدم می نهم

آنقدر بوی نفرت از وجود دیوان آدم نما برخاسته،

آنقدر زمین سرد است که تنها قدمهای گرم تو

یارای آب کردن برفهای زمستان بی بهایش را دارد،

مهربانم چشمهایم در این ظلمت نمی بیند،

چراغ فروزان راهم بیا...!

همین جمعه بیا مهربانم...!
 
 

 


هفت شهر عشق را عطار گشت ، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

 

آمدنت را به انتظار می نشینم .

سال هاست که دیدگان منتظرم به طلوع روشن تو خیره مانده است .

با حس غریب حضورت در نبودنت ،انس گرفته ام .

همدم لحظه های تنهایی ام ، اشک فراق توست که پهنای صورتم را برای خیر مقدم تو ، فرش می کند .

صبح های غیبتت ، غروب ندبه های دلتنگی است .

کمیل سجده های ارادتم را به نجوای توسل نامت دخیل می بندم .

شمارگان نفس هایم د انه های تسبیح انتظار را به پای ظهورت بی قرارمی سازد .

بیا که رویای  روً یت رویت ، تلاطم شب های بیداری من است .

بیا که آمدنت را انتظار ، کافی نیست .

 

 

مولای من!

 

در میان شیعیان شما دلهایی است که مشتاق شما هستند

میان این دلها شما غریب نیستی آقا...

دلهایی هستند که شمارا طرد نکرده اند...

دلهایی است که از شما روگردان نیستند...

دلهایی هست که صدای "هل من ناصر ینصرنی" شما را درک می کنند.

 

آقا جان!

همه این دلها در روز جمعه زانوی غم به بغل می گیرند

و "این بقیه الله" را ندبه می کنند...!

 

یا مولا!

شما غریب نیستی ب عضی ازاین دلها غریب اند...!

 

مولای من!

تو را از خودت خواستن شیرینی مناجات من است.

 

گل نرگس!

خسته ام از این هیاهوها، به کدامین جمعه پناه ببرم؟!!

 

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 23:53 | |
امام حسن عسکري عليه السلام پدر بزرگوار حضرت مهدی "عج"

امام حسن عسکري عليه السلام

 پدر بزرگوار حضرت مهدي "عج"

و يازدهمين پيشواي شيعيان، در سال 232 ه .ق چشم به جهان گشود.

 او 22 ساله بود که پدر ارجمندش به فیض شهادت رسيد.

مدت امامتش شش سال و عمر شريفش 28 سال بود.

امام عسکري در سال 260 ه در حالي که تنها پسر او به عنوان

آخرين حجّت الهي

در سن پنج سالگي قرار داشت، به فیض شهادت رسيد و در خانه خود در سامرا

 در کنار مرقد مطهر پدرگرامیش به خاک سپرده شد.

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 23:52 | |
انتظار راستین

انتظار سازنده، تحرک بخش و تعهد آور،

همان انتظار راستيني است که در روايات از آن به عنوان «با فضيلت ترين عبادت» ياد شده است.

 از آيات و روايات استفاده مي شود که:

 ظهور حضرت مهدي عليه السلام،

حلقه اي است از حلقه هاي مبارزه اهل حقیقت و اهل باطل

 که به پيروزي اهل حقیقت منتهي مي شود.

سهيم بودن يک فرد در اين سعادت،

 موقوف به اين است که آن فرد، عملاً در گروه اهل حقیقت باشد.

شهيد مطهري رحمه الله مي نويسد:

 در روايات اسلامي، سخن از گروهي زبده است که:

 به محض ظهور امام عليه السلام به آن حضرت مي پيوندند.

 بديهي است که اين گروه ابتدا به ساکن خلق نمي شوند

 و به قول معروف از پاي بوته هيزم سبز نمي شوند

 بلکه معلوم مي شود در عين اشاعه و رواج ظلم و فساد،

 زمينه هايي عالي وجود دارد که چنين گروه زبده را پرورش مي دهد.

 اين خود مي رساند که نه تنها حق و حقيقت به صفر نرسيده است؛

 بلکه فرضاً اگر اهل حقیقت از نظر کميت قابل توجه نباشد،

از نظر کيفيت ارزنده ترين اهل ايمان اند و در رديف ياران سيدالشهداءعليه السلام.

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 23:51 | |
رکن و مقام

«رکن» در لغت به معناي جانب و ناحيه قوي يک چيز است و «مقام» به جايگاهي که قدم در آن قرار مي گيرد يا جايگاهي که شخص در آنجا مي ايستد، گفته مي شود. هر يک از چهار زاويه کعبه را يک «رکن» مي نامند. هرگاه واژه رکن بدون پسوند به کار رود، مقصود آن رکني است که «حجرالاسود» در آن هست و مقصود از مقام نيز در اينجا «مقام ابراهيم»عليه السلام است. اما آنچه در بحث «مهدويّت» مورد نظر بوده و از آن به بزرگي ياد شده «بين رکن و مقام» است. شکي نيست که اين مکان داراي ارزشي بسيار والا نزد خداوند است. ابوحمزه ثمالي مي گويد: «امام سجّادعليه السلام به ما فرمود: آيا مي دانيد کدامين قسمت از زمين برترين مکان است؛ عرض کرديم: خداوند و پيامبر و فرزند پيامبر بهتر مي داند. سپس فرمود بهترين مکان ها بين رکن و مقام است». در روايات «مهدويّت» وقتي سخن از بين رکن و مقام به ميان مي آيد، معمولاً مربوط به يکي از موارد ذيل است: محل بيعت با حضرت مهدي عليه السلام و محل کشته شدن نفس زکيّه و رخداد يکي از نشانه هاي حتمي ظهور.

[+] نوشته شده توسط <

"امسافر منتظر"

> در دو شنبه 28 شهريور 1390برچسب:, در ساعت 23:50 | |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

بسم رب الحسین ◄سلام دوستان ◄از اینکه "وبلاگ ما" را انتخاب کردید متشکریم... ◄امیدواریم لحظات خوشی را با ما داشته باشید... ◄عزیزانی که دوست دارند در این وبلاگ عضو بشن ، کافیه در قسمت ورود اعضا عضو بشن یه دقیقه بیشتر وقتتون را نمیگیره ◄شرایط عضویت هم اینه که شما وبلاگ یا سایت فعالی داشته باشید... عکس خانم و آهنگی که خوانندش خانم باشه و قالبهای خانم دار نذارین ( لطفا") ◄پس وقت را از دست ندهید و به جمع ما بپیوندید...
آرشيو
مهر 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390
بهمن 1389
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سایت :
مسافر منتظر
شقایق آنامیس
لينكستان
دکتر پروانه کاظمی
استانداری همدان استانداری همدان استانداری همدان استانداری همدان
کیفیت جهانی/ تنوع محصول/ قدرت خرید بالا
‏*‏‏*یا مهدی‏(عج‏)‏‏*‏‏*‏
پاتوق پاتوق پاتوق پاتوق پاتوق پاتوق پاتوق
تبادل لینک اتوماتیک 1
تبادل لینک اتوماتیک
ستاره ی سهیل
السلام علیکم یا اهلبیت النبوة
ناگفته ها
پیشوای شیعیان
بیهوده متاز
موعودنامه أین الطالب بدم مقتول بکرببلا
دوازده امام
دولت کریمه امام زمان
نازنین زهرا (س)
پرسپولیسته
بهترین وبلاگ علمی و اموزشی
____________
تک برگی در سر برگ خاطره ها
چی توزی ه_______________اااااااااااااااا
بلوچ
تقرب به خدا "کد مداحی جهت وبلاگ"
فارس TV
ابزار جديد جعبه هاي صوتي براي وبلاگها و وبسايتها
اشتیاق دل
▄▀ وبلاگ شخصی مهندس محمدجواد میرزابیگی▀▄
ساخت بنر رایگان
تک نویس
بچه مثبت
پاسباد دفاع
محبان فاطمه (س)
دانلود مداحی از تمامی ذاکرین
خورشید
نمایندگی
افزایش رایگان آمار وبلاگ
خادم الشهدا
شيعه جنوب
مدرسه قرانی حضرت مریم (س)
بسیجیان حوزه 6
85-فتنه نیوز
84-قلب سلیم(تا زندهایم رزمنده ایم)
83-ܓܨܓܨ یارب این آدم خاکی تنهاست ܓܨܓܨ
82-یوسف زهرا 14
81-گنجينه ی واژگان پارسی
80-تسنیم
79-فروشگاه اینترنتی ارزان ایشاپ
78-صدای یک غریبه
77-نینوا
76-علقمه
75-گفتمان دینی
74-"منتظران ولی"
73-حقیقت پنهان
72-یا ابا صالح المهدی ادرکنی"بهتره بدونیم"
71-وبلاگ احمد امیدی
70-yashayish
69-اشعار پسری از پایتخت جهان
68-وبلاگ مریم پاپلی
67-زائرین پیاده ولایت عشق
66-گالري عكس هاي من
65-بردخون
64-جوانی در همین نزدیکی
62-متنوع ترین مطالب را در اینجا ببینید
61-لبیک یااباصالح(عج)
60-انتظار سبز
59- دل سوختگان حضرت رقیه (س)
58-سوختن پروانه ها در آتش
57-اسلاح اصلاحات
56-انتظار
55-تبدیل گچ به سیمان
54-مجله مجازی حقوق
53-..::: تفکـــــــــری زیبــــا :::..
52-مُتَرَصِّد
51-((امام علی(ع))
50-صدها بازدید کننده مجانی برای سایت و وبلاگ شما
48-..:::کلبه دختر پسرای عاشق پیشه:::..
47-دعاها و اذکار الهی
46-سبز علویان
45-خاکریز عشق
44-پایگاه فن آوری اطلاعات
43-گل لیلا
42-گل نرگس
41-علوم دامی دانشگاه شیراز ورودی 88
40-فان۹۸-دانلود رایگان اسمپر بلاگفا
39-مبل صفیر
-SMS36 / سرگرمی / اوقات فراغت / جوک
35-مهدویت
34-شیعه تولز
33-اباصالح
32-اجناس شگفت انگیز و ارزان
30-شهر مطلب
29-وبلاگ ائمه
28-سایت آگهی رایگان و نیازمندی های همدان
27-به سوی ظهور
26-کوفی مدعی
25-انجمنیها
24-یا حسین شهید
23-قلم دانش آموز
22-دختران با حجاب
21-چشم انتظارت
20-عاشقانه های من
19-وبلاگ هيئت فرهنگي مذهبي شهداي گمنام
18-چشم به راه
17-وبلاگ بچه های افغانی در ایران
16-حضرت آقا
15-خانه کتاب ایران (کالج کتابهای الکترونیکی و صوتی خانه کتاب) T I K B O O K
14-پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت
13-اللهم عجل لولیک الفرج
( آنامیس )
11-منتظر
10-بازتاب مسجدسلیمان*بازتاب ایران*بازتاب خوزستان*بازتاب اندیکا*بازتاب لالی*بازتاب هفتکل
9-به نام خالق هستی ها
8-امام رئوف
7-دستنوشته های یک مانی ...
6-اشک بر حسین (ع)
5-گل هر آرزو
4-مرجع راهنما و لینک باکس های مذهبی
3-"کمیاب ترین های دنیای وبــــــ"
2-[گل]##گل بهاری##[گل]
1-رهروان ولایت
0-" ترجمه آنلاين متن انگليسي شما "
00-عكسهاي گل انار
000-یاران امام زمان
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه





فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

نی نی شکلک
یک کلیک تا " امام رضا "
بازی تراوین
.
فروش کارت شارز
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , mosafermontazer.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com